بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

برفین و رزالین

برفین و رزالین

برفین و رزالین

4.4
8 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

4

برفین و رزالین دو خواهر بودند که با پدر مهربان و کتابخوان و مادر زیبا و هنرمندشان در خانه ­ای رویایی زندگی می ­کردند. تا این­که یک روز پدر به جنگل رفت و دیگر به خانه برنگشت. همه می­گفتند ناپدیدشدن پدرش می تواند کار غول­ های بزرگ، جادوگرهای پیر، راهزنان یا دیوهای بدذات باشد. زندگی بدون حضور پدر دشوار بود. مادر روز به­ روز غمگین­تر می­شد و دیگر نه مجسمه می­ساخت و نه آواز می­خواند. آن­ها خانه شان را هم ترک کردند و به کلبه­ ای کوچک و فقیرانه توی جنگل رفتند.اما برفین و رزالین از بازگشت پدرشان به خانه ناامید نشده بودند. همیشه نوری توی دلشان سوسو می­زد و حسی بهشان می­گفت یک­بار دیگر زندگی به روزهای خوبش برمی­ گردند.

لیست‌های مرتبط به برفین و رزالین

یادداشت‌های مرتبط به برفین و رزالین

zahra shams

1401/02/10

            دختران جنگل:

هزاران بار، در هزاران کتاب، در هزاران فیلم، در هزاران جای زندگی، دیده ایم که روزگارمان طوری به هم میریزد که سرنوشتمان را تغییر میدهد، جایی عوض می شود که حتی توقع کوچکترین ضربه ای را نداریم…و این دقیقا خود زندگی ست…و کار زندگی همین است، شوکه کردن انسان ها…

کتاب برفین و رزالین نوشته ی امیلی وینفیلد، داستان غافلگیری زندگی ست، زمانی که دو خواهر در اوج آرامش زندگی شان را می گذراند، ناگهان پدر می رود و دیگر بر نمیگردد…چه بلایی سر دو دختر مرفه داستان ما می آید؟

خب مثل همیشه میخواهم از ابتدایی ترین چیز هر داستان که نام آن است شروع کنم، قطعا اسم این کتاب چیزی جز نام شخصیت ها نیست، اما چون این اسامی برای ناآشنا و جدید بودند باعث شدند تا به سمت کتاب کشیده شوم و آن را بردارم و شروع به خواندنش کنم، شادی نویسنده میتوانست خلاقیت بیشتری برای خلق اسم به کار ببرد ولی بنظرم نام مناسبی را انتخاب کرده بود و میتوانست خواننده را جذب خود کند.

نکته ی بعدی ای که خیلی توجه ام را به خود جلب کرد، جلد و تصویرگری کتاب بود، نقاشی های کتاب به قدری زنده و زیبا بودند که هر کسی را مجذوب خود میکردند، این موضوع مهارت بالایی را نیازمند است، نقاشی ها باید طوری کشیده شوند که مغز خواننده را درگیر و مشغول خود کنند و تصویرگر کتاب کاملا توانسته بود این کار را به درستی انجام دهد.
شخصیت پردازی کتاب نیز مانند سایر مواردش به خوبی صورت گرفته بود، شخصیت های اصلی ما رز و اسنو یا همان برفین و رزالین بودند و نویسنده انها را به بهترین شکل ممکن توصیف کرده بود و تضاد شخصیتی برفین و رزالین کاملا مشهود بود و درکنار توجه به دو شخصیت اصلی به شخصیت های فرعی نیز کاملا دقت کرده بود و روحیات هریک به خواننده منتقل می شد. برای مثال نود درصد خوانندگان این کتاب از شخصیت کوتوله متنفر خواهند بود و این نشان میدهد که نویسنده توانسته کار خود را در رابطه با پردازش شخصیت به درستی انجام دهد و احساس تنفر را به خواننده انتقال دهد.

ماجراجویی جذابی که این کتاب داشت، مانند سایر کتب معمایی و ماجراجویی باعث میشد تا کشش داستان از بین نرود و خواننده نتواند رشته ی داستان را رها کند و آن را زمین بگذارد، انقدر ادامه میدهد تا به نتیجه برسد و خیالش راحت شود، و درآوردن این چرخه ی هیجانی و پر از سرنخ نیز کار دشواری ست، این چرخه باید به نحوی باشد که برای خواننده کلیشه ای و قابل حدس نباشد و هرلحظه ی آن پر از غافلگیری و ماجرا های نو باشد، تقریبا در اکثر بخش های کتاب این مورد رعایت شده بود و این نکته نیز یکی از موارد مثبت و مهم این کتاب است.

یک چیز جالب در این کتاب وجود داشت که در کمتر کتابی دیده بودم، در لا به لای داستان نوشته هایی بود که از زبان درختان جنگل بیان شده بود و از نظرم این مورد خواننده را به چالش می کشید و باعث می شد که روند داستان برایش یکنواخت و تکراری نباشد و لحظه ای از داستان خروج کند و درگیر گفت و گوی درختان شود و سپس دوباره به ماجرا برگردد، البته ممکن است فکر کنید که این نکته باعث پرت شدن حواس خواننده می شود، اما این دیالوگ ها به قدری نبودند که خواننده را کامل از داستان خارج کنند و باعث گیجی آن شوند.

این کتاب، جزو کتبی بود که نکته ی منفی مشهودی در آن به چشمم نخورد و انقدر واضح نبود که آن را در مرور کتابم بیاورم، اما قطعا هرکتابی نکات ضعف خودش را دارد:)

در اخر، زمانی که این کتاب را خواندم، هنوز وارد دنیای کتابخوانی نشده بودم و با کتب تخیلی کمی آشنا بودم و آن زمان این کتاب تفکرم را در رابطه با دنیای خیالی نوشته ها به کل تغییر داد و جهان جذابی را برایم رقم زد:) و واقعا واقعا واقعا حقش نیست که آن را در انتهایی ترین نقطه ی کتابخانه تان تنها بگذارید و نخوانیدش:)
          
K.A

1401/02/15

                شب و روزی پر راز
دو دختر بودند؛ یکی با موهای سفید و به قول مادرش گرگ‌دل و دیگری با موهایی مشکی و خرگوش‌دل… با هم خوش بودند، حیف که پدرشان رفت و برنگشت، حیف که به جنگل رفتند، حیف که سرنوشتشان رازی نهان را در دل داشت….
ماجرا همانطور که گفته شد ماجرای دو دختری است که تا پدرشان به سفر نرفته بود و مفقود نشده بود، عملا پولدار بوده اند و بهترین خانه را داشتند. از روزی که به جنگل رفتند چیزهایی را دیدند و شنیدند و حس کردند که تا به حال هیچوقت تجربه نکرده بودند.
اولین چیزی که مرا جذب کتاب «برفین و رزالین» کرد خلاصه و تصویرگری کتاب بود. تصویر کتاب به قدری زیبا و به اصطلاح ناز بود که وقتی دیدمش احساس کردم خریدنش حتی برای کشیدن نقاشی ها از رویش باز هم می ارزد. خلاصه داستان را هم اینگونه نوشته شده بود که "برفین و رزالین دو خواهر بودند، متفاوت همچون شب و روز. برای زندگی به جنگلی رفتند پر از رمز و راز"...
 تقریبا همه داستان به جز چند فصل که گفتگوی چند درخت را روایت می‌کرد، روی برفین و رزالین می چرخید. و همین باعث می‌شد که زاویه دید از زبان دانای کل یا همان سوم شخص باشد که انتخاب بود. چرا که احساسات شخصی شخصیت ها وارد داستان نمی‌شد و از آنجایی که کتاب کمی هم چاشنی معمایی داشت بیان ماجرا از زبان سوم شخص انتخاب بهتری بود.
شخصیت پردازی داستان هم خوب بود و ما با شخصیت های فرعی ای مانند ادیث و عموی آیوو هم آشنا بودیم. 
نکته بعدی که به مبحث شخصیت پردازی هم مربوط است توصیفات کتاب است. کتاب توصیفات خوبی داشت و تصویرگری کتاب هم به توصیفات ظاهری شخصیت ها کمک بزرگی می‌کرد. برای مثال وقتی کلمات خرگوش‌دل و گرگ‌دل توضیح داده می‌شدند با به خوبی می فهمیدیدم و نیاز به دوباره خواندن متن نبود. 
توصیف دیگری که در کتاب وجود داشت و به نظرم جالب آمد تصویر شخصیت ها در انتهای کتاب بود. یعنی تصاویر مکان ها و اشخاصی که کمتر توضیح داده شده بودند یا درکشان سخت تر بود مانند فیلمی مشخص، واضح و دل‌نشین بود
دیالوگ ها که بخش اعظمی از کتاب را تشکیل می‌دادند محاوره بودند و همین به روان خواندن متن کمک می‌کرد. چه بسا که اکثر اوقات وقتی دیالوگی لحنی کتابی دارد خواننده هم خسته می‌شود و بعضی وقت ها هم اعصابش خرد می‌شود. 
امتیازی که مثبت یا منفی بودنش به عهده خواننده است مقدار کتاب بود. یعنی کتاب خیلی طولانی نبود و وقت زیادی برای خواندنش نیاز نداشتید. که این مسئله برای بعضی کتاب خوار‌ها بد و برای بعضی دیگر خوب است.
فانتزی بودن کتاب کاملا مشهود بود. چرا که داستان کوتوله ای ذاتا پلید داشت که میتوان گفت جادوگری بلد بود و افراد زیادی را جادو کرده بود. و مشخصا کوتوله و اکثر شخصیت های خیالی جزو ژانر فانتزی هم قرار میگیرند
مسیر داستان به غیر از گنگی اصلی که باید وجود می‌داشت بدون عیب بود. ما با دو دختر متفاوت داستان سفر و خطر کردیم. به جنگل رفتیم و مچ کوتوله داستان را گرفتیم…
در آخر اینکه ماجرای برفین رزالین ماجرایی شاید کلیشه ای اما جذاب و پر‌پیچ و خم بود. ماجرای برفین و رزالین را بخوانید و اگر از نسخه کاغذی کتاب استفاده می‌کنید سعی کنید نقاشی هایش را بکشید. چه می‌دانید، شاید روزی شما هم مانند "امیلی وینفیلد مارتین" کتابی را بنویسید و خودتان تصویرگری‌اش بکنید:)
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

tasnim

1401/02/15

            کسی می رود و برمی گردد کسی میرود و دیگر بازگشتی ندارد ….
کتاب برفین و رزالین در مورد دو خواهر است که پدرشان از پیششان می رود وبر نمی گردد و در طی داستان مجبور به عوض کردن خانه و رفتن به جنگل می شوند در جنگل چه می شود ؟
نکته ای که خیلی در مورد این کتاب به چشم می آید تصویر سازی کتاب است که نقاشی هایی مربوط به داستان در صفحات قرار دارند و صفحه های مشکی یا دفترچه ی نقاشی انتهای کتاب باعث بیشتر جذب شدن خواننده می شود .
توصیفات کتاب خوب بود به طوری که با فضا آشنا شدم و با داستان همراه شدم و انقدر زیاد نبود که باعث رها کردن کتاب شود در برخی از قسمت ها خواننده به طور کامل متوجه احساس کارکتر می شد مانند رزالین لبخندی تلخی زد در این قسمت نویسنده توضیحی در باره ی ناراحتی رزالین نگفته بود ولی خواننده با وصل کردن نکات متوجه این احساس می شود .
شخصیت کارکتر ها که رزالین و برفین بودند تقریبا مقابل هم بودند و این نکته داستان را زیبا تر می کرد و هر کدام ویژگی خاص خودشان را داشتند .نویسنده در ابتدای داستان به خواننده این ویژگی ها را می گوید ولی میتوانست با گنجاندن آنها درون داستان و اتفاقات آنها را متوجه خواننده کند .
در نتیجه اگر به ادامه این داستان علاقه مند هستید میتوانید با خواندن این کتاب با برفین و رزالین همراه شوید .