یادداشت مجید اسطیری

زیبا صدایم کن
        خیلی خیلی تلخ
باز هم درباره کودکان بدسرپرست و این بار بچه هایی که یکی از والدین شان بیماری روانی دارد
سه تا نکته درباره کتاب:
1
اگرچه موضوع بسیار گزنده است اما فضایی که بین زیبا و پدرش در جریان است خیلی جالب و شیرین و پر از شوخی و مسخره بازی است که همین فضا باعث ایجاد فرازهای قشنگی در کتاب شده که در ذهن ماندگار میشوند. مثلا یکهو وسط گشت و گذار در شهر میروند توی یک فروشگاه خوشخواب و با یک آدم باحال روبرو میشوند و چرتی میزنند
2
من نمیدانم آیا نویسنده به این موضوع فکر کرده که نوشتن از این همه رنج بچه های بد سرپرست میتواند مایه عبرت و ایجاد یک حس کاتارسیس در بچه های با خانواده های حمایت کننده باشد یا نه. اما فکر میکنم حتما این تاثیر را خواهدداشت. موقع خواندن "لالایی برای دختر مرده" هم همین فکر را میکردم مخصوصا که در آن کتاب ماجرای اصلی بیش از 100 سال پیش اتفاق افتاده بود که هیچ کس هیچ حقی برای بچه ها قائل نبود آن هم دختربچه ها
3
زیبای این کتاب هم مثلا هستی شخصیت رمان محبوب هستی یک دختر کنش گر است که سختی های زیادی کشیده. ساختن این طور شخصیت ها به نظرم برای بچه ها جالب است اما بعضی هم ممکن است نتوانند خودشان را جای آنها بگذارند. به هر حال خیلی از بچه ها درونگرا و حساس هستند. شاید به همین ملاحظه است که زیبای این رمان آن قدر مثل هستی قالتاق نیست:) نمیدانم

نمیخواستم چیزی بنویسم. در مجموع کتاب را دوست داشتم و قابل توصیه به همه دخترهای دبیرستانی هست. چون بارها دیده ام که بعد از یکی دو سال بخشهایی از کتاب یادم میرود گفتم چیزکی بنویسم. بهتر ازننوشتن است. صاحب نظران ادبیات کودک و نوجوان باید بیشتر درمورد بنویسند
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.