بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت محبوبه طاهری

                در سرتاسر زندگی بسیار سعی کردیم شخص خوبی باشیم و وظایف خود را آنچنان که باید و شاید انجام دهیم. در پی انجام اموری بوده‌ایم که به نفع همگان باشد. هستند افرادی که ما و آنچه را که انجام می‌دهیم دوست ندارند و ما را برای جامعه خطرناک می‌دانند. اگرچه نمی‌توانند درستی این مطلب را اثبات کنند. فلسفه اخلاق یا تفکر فلسفی درباره اخلاق و مسائل اخلاقی و احکام اخلاقی. فلسفه اخلاق وقتی پدیدار می‌شود که از مرحله‌ای که در آن به وسیله قواعد سنتی اداره می‌شویم و حتی از مرحله‌ای که قواعد در آن به نحوی درونی شده‌اند که می‌توان گفت هدایت شدۀ درون هستیم به سوی مرحله‌ای‌ گذر کنیم که در آن مستقلاً و با مفاهیم دقیق و کلی بیاندیشیم و به عنوان عاملان اخلاقی به نوعی خودمختاری برسیم. سه نوع تفکر هستند که به گونه‌ای با اخلاق در ارتباطند.اول نوعی تحقیق تجربی، توصیفی، تاریخی یا علمی مانند کاری که انسان‌شناسان، تاریخدانان، روانشناسان و جامعه‌شناسان می‌کنند. در اینجا هدف این است که پدیده اخلاق، توصیف یا تبیین شود یا نظریه‌ای درباره سرشت بشری به دست آید که دربردارندۀ مسائل اخلاقی باشد. دوم نوعی تفکر هنجاری. تفکری که هرکسی می‌پرسد چه چیزی درست، خوب یا وظیفه است. مثلاً معرفت خوب است یا آزردن دیگران بد است. سوم تفکر تحلیلی، انتقادی یا فرا‌اخلاقی. اخلاق تحلیلی، مشتمل بر تحقیقات و نظریات تجربی یا تاریخی نیست. همچنین پرداختن یا دفاع از هیچ حکم هنجاری یا ارزشی هم نیست. این اخلاق سوالات منطقی معرفت‌شناختی یا معناشناختی را مطرح کرده و به آنها پاسخ می‌دهد. اکثر فیلسوفان اخلاق متاخر، فلسفه اخلاق را به تفکر در همین نوع سوم محدود کرده‌اند. تمام مسائل روانشناسی و دانش تجربی، همچنین سوالات هنجاری درباره آنچه خوب یا درست است را از آن خارج می‌کنند. اما این کتاب فلسفۀ اخلاق را شامل فرا‌اخلاق دانسته و آن را در بر‌دارنده اخلاق هنجاری یا تفکر از نوع دوم نیز به شمار آورده. گاهی لفظ دیگری هم برای اخلاق به کار برده می‌شود. اخلاقی که در این کتاب مورد نظر است معادل با درست یا خوب و مقابل ضد اخلاقی می‌باشد.اخلاق مانند زبان کشور یا مذهب، پیش از فرد وجود دارد که او در آن داخل شده و کمابیش در آن سهیم می‌گردد و پس از او نیز به وجودش ادامه خواهد داد. اجتماعی بودن اخلاق صرفاً به این معنا نیست که نظامی حاکم بر ارتباطات افراد باشد. چنین نظامی می تواند کاملاً ساخته و پرداخته خود شخص باشد. همانگونه که برخی از اجزای نظام عملی شخص در ارتباط با دیگران تقریباً به طور اجتناب ناپذیر این چنین است. مثل اینکه بگویم قاعدۀ من این است که اول لبخند بزنم. اخلاق به این معنا تا حد وسیعی اجتماعی است. همچنین ضمانت‌های اجرایی و کارکرد‌هایش هم اجتماعی است. به هر حال وقتی فرد با آن مواجه می‌شود اخلاق، ابزاری در دست جامعه است برای ارشاد و راهنمایی افراد و گروه های کوچک‌تر. ابزاری به عنوان یک کل. گویا یک فرد، یک خانواده یا یک طبقه اجتماعی نمی‌تواند از اخلاق یا دستورالعمل اخلاقی مشخصی متفاوت با اخلاق یا دستورالعمل اخلاقی جامعه‌اش برخوردار باشد. به هر حال اخلاق چه یک ابزار برای جامعه انگاشته شود و چه یک نظام شخصی، باید مقابل مصلحت‌اندیشی قرار بگیرد. این مصلحت‌اندیشی ممکن است خود فضیلت اخلاقی هم باشد. اگر اخلاق را یک نظام اجتماعی برای تنظیم در نظر بگیریم از یک سو شبیه حقوق است و از سوی دیگر مانند قرارداد و آداب اجتماعی. همه این نظام‌ها اجتماعی اند اما مصلحت اندیشی این طور نیست و اصطلاحاتی مانند "درست" و "باید" در همه آنها به کار می‌رود. به گفته سقراط فیلسوفان متاخر هم تاکید کرده‌اند که اخلاق کاربرد عقل و نوعی خودمختاری را از طرف خود فرد ترویج می‌دهد. کتاب این برداشت را دارد که هدف اخلاق حتی در قالب نهاد اجتماعی زندگی، خود رهنمونی عقلانی یا خودخواستگی عقلانی است. متیو آرنولد معتقد است که اخلاق از ما می‌خواهد حاکم بر خویش و در آستانۀ قانون باشیم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.