یادداشت فهیمه حدیدی

                خودِ خودش است! نویسنده در این کتاب خودشه و سفرنامه اش رو به خودمانی ترین شکل ممکن نوشته است. همین باعث روانی و خوش خوانی و پیوستگی مطلوب_ و  البته گم شده در کتابی مثل استانبولچی به همین قلم است_متن پیش روی ماست.

موضوع کتاب و دلیلِ سفر ، مطلبی_ و حتی مقصدی_ بکر و تلخ و ناگفته است . رنج انگار نام آشنا ومشترک تمام مسلمان های دنیاست. روایت یک‌نسل کشی ، که به خط نارنجی شاداب روی کتاب نمی آید. در بخش هایی از متن، دیگر نکته سنجی های نویسنده ، بذله گویی ها و توصیف طبیعت زیبای بوسنی و هرزگوین دیگر کارساز نیست و سیلی تاریخ شفاهی  توی گوشت می خورد! "حقیقت" ، تلخ تر از هر قهوه ای ... چه خوب که خانم صفایی راد جاهایی از متن را ادامه نمی دهد ، صادقانه معترف می شود که برای امروزم کافی است و کم می آورد، اصلا چه خوب که کم می آورد! کاش همه آدم ها تاب جنایت کردن و جنایت دیدن نداشته باشند. کاش یک‌روز برسد که همه مجسمه های مزین به کت شلوار و کرواتِ سازمان ملل و نهادهای حقوقِ آدم _ بله آدم و نه انسان ، که مبادا  نسیان و فراموشی بیاید پشت این نسل کشی ها_ کم بیاورند و دادشان در بیاید. البته که درآمده و در گوشه کنار خاطراتشان اعتراف کرده اند به روسیاهی شان در ماجرای بوسنی ...

پ،ن : مطالعه کتاب را در حرم امام رضا(ع) شروع کردم ، در یکی از ایستگاه های مطالعه ای که برای زوار داخل رواقی تعریف شده بود. کتاب های متنوعی داشت . این یکی را برداشتم و ۱۰۹ صفحه اول را پیوسته خواندم ، بعدش قلبم و سرم سنگین شد و خوب شد که حرم بودم وقتی کم آوردم ! باقی صفحاتش را در شهر و خانه خودمان خواندم ، از نسخه ی چاپ اول ۳۵ هزار تومانی که چندسال توی کتابخانه ام چشم به راه و منتظرم بود. برش داشتم و خواندمش ، از بینِ همه ی نخوانده ها ! 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.