بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت محمدجواد قیاسی

                گاهی اوقات می‌توان راجع به بدِ یک ماجرا ، یک ماجرایِ عریض و طویل -به ساحت و مساحتِ زندگی- درد دل کرد ، آنطور که دل هیچ شنونده‌ای ریش نشود. و یا حسّ ترحّم ، در ضمیر هیچ واکنش‌دهنده‌ای برانگیخته نشود.
اگر بپرسید «چگونه؟» برایتان شرح و وصف روزگار شغلی «نادر ابراهیمی» از دوران نوجوانی تا میانسالی‌اش را مثال می‌زنم که در کتاب «ابن‌مشغله» سربسته و در عین حال مفصّل آمده است. که این البته توانمندی نویسنده را می‌رساند.
ابن‌مشغله ، به هر آدمی با هر شغلی می‌آموزد که نباید بنده‌ی شغل بود و از طرفی ، بنده -نوعی و غیرنوعی‌اش فرقی نمی‌کند- تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند بدون شغل سر کند.
یقین که بین روزگار ابن‌مشغله و روزگاری که ما در آن قرار داریم تفاوت‌ها وجود دارد. اما واقعیت این است که خیلی‌هایمان ابن‌مشغله‌ایم. بنابراین ابن‌مشغله را درک می‌کنیم. فقط یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن این است که: درصد پذیرش خطر از سوی ما ، به مراتب خیلی پایین‌تر از ابن‌مشغله است. و همین باعث می‌شود در عین اینکه شرافت کاری را با تمام وجود ستایش می‌کنیم ، بسیاری از حقارت‌ها را به جان بخریم و دم نزنیم؛ متاسفانه! :)
اما آدم ، هرچقدر هم که آرام و صبورانه رفتار کند ، بالاخره یک‌جا طغیان می‌کند و بساط هرچه حقارت کاری را بر می‌چیند.
و من خوشحالم که یک‌بار بر چیده‌امش!
و همینطور ، امیدوارم از این پس تجربه نکنم آنچه را که روزی در احاطه‌اش بوده‌ام و سرانجام آینده‌ی خود را به مشت گرفته ، از سقف بلندش پریده‌ام آن‌ور و لگد محکمی هم به دیوارش کوبیده‌ام.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.