بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت motahare ghaderi

                چیز چندان چشمگیری نبود.
یه جوری توقعم رفته بود از کتابه بالا که با مخ خوردم زمین.
چیزی که این وسط خوشم اومد ازش وارد کردن دریا تو ماجرا بود.کمتر دیده بودم دریا محل بحث باشه تو داستان ها.
که البته اون هم با پایان کشکی داستان ابهت خودش رو از دست داد.
چه پایانی بود؟اصلا این چه لوس بازیه تو داستانای این ژانر جدیدا راه افتاده که بلا استثنا تو همشون کنار ماجراجویی ها وحادثه ها باید یه عشق لوس بچگانه  هم باشه.چرا همیشه ما به ازای دختر(پسر)قهرمان داستان یه پسر(دختر)همراه ملیح دوست داشتنی هم باید وجود داشته باشه از قضا اینام همینجور یلخی وسط ماجرا یا تهش عاشق هم میشن و هپیلی اور افتر زندگی میکنن.یه جوری شده.اصلا کی گفته باید این مقوله ی دوست داشتن مایل به عشق رو همه جا وارد کرد و لوثش کرد؟(فیلینگ خشمگین) حالا جدا از این قضیه بماند که چقدر تهش همه مشکلات ساده و بدون هیچ جذابیتی حل شدن و هیچ منطق خفن و چشمگیر و مو بر تن سیخ کنِ تن به لرزه در آوری هم پشت راه حل ارائه شده نبود.این سوفی هم که همینجور یوهویی دقیقا سر تمام بزنگاه ها جواب همه ی سوال ها رو پیدا می کرد بدون اینکه الگوریتم چندان منطقی برای رسیدن به اون جواب در اون لحظه ی یه خصوصِ مرزی وجود داشته باشه

از خوبی های داستانم یکی همون حضور دریا بود و غار و سرداب و این چیزا(سلیقه ی شخصی) . شروع داستان هم خیلی خوشایند بود و همینطور اواسط داستان ریتم خوب و پر کششی داشت.
شخصیت دوقلو ها و علیاحضرت ناو هم جذابیت خاص خودشون رو داشتن
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.