بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت شراره

شراره

1403/01/16

                وقتی این نمایشنامرو میخوندم خیلی به مادام رانوسکی حسودیم شد...برای آدمایی مثل من این میزان بی خیالی کار خیلی سختیه...درسته که یکجا نشستن و هیچکاری نکردن هم کار احمقانه‌ای هست اما لازمه بتونی وقتی اوضاع سخت میشه و تو تمام تلاشتو کردی و دیگه کاری از دست تو بر نمیاد آروم و بی خیال به ادامه زندگیت برسی...
البته شاید هم از شدت فشار و اضطراب صورت مسئله را پاک کرده و به این درجه از بی خیالی رسیده... 

چند جمله از کتاب: 

واضح است که اگر بخواهیم در حال زندگی را شروع کنیم باید قبل از هر چیز گذشته را جبران کنیم و آن را ببوسیم و کنار بگذاریم و جبران گذشته فقط با رنج امکان دارد. با رنج و زحمت مدام و وحشتناک میسر است.

چه حقیقتی؟ تو میدانی که حقیقت کجاست و کجا نیست، اما من مثل اینکه کور شده باشم ،هیچ چیز را نمیبینم. تو تمام مشکلات مهم را با جرات حل میکنی.اما به من بگو پسر عزیز،آیا این امر از آن جهت نیست که تو جوانی؟ که هنوز وقت نداشته‌ای که حتی با یکی از این مشکلات دست و پنجه نرم کنی؟تو با جرات و به جلو نگاه میکنی. آیا این بران جهت نیست که تو نه جلویت را می‌بینی و نه منتظر چیز وحشتناکی هستی و زندگی هنوز از چشمان جوان تو پنهان است؟



        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.