یادداشت

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن
        من تقریبا برخلاف خیلی از افرادی که یک زمانی از زندگیشون عاشق خوندن شدن و بلافاصله بعد از اون دوست داشتن داستان خودشون رو بنویسن هیچ‌وقت به نوشتن علاقه نداشتم. 
راستش نه این یک مقدار شاید اغراق و کلی‌گویی باشه. من هیچوقت به نوشتن "داستان" علاقه نداشتم. هیچ‌وقت در خودم اون میزان از آفرینش و خالق بودن رو نمی‌دیدم که یک دنیا و چندین شخصیت جدید و متنوع بسازم. حتی انشاهایی که همیشه از زیر نوشتنشون در می‌رفتم اونایی بودن که باید آخر یک داستان رو تموم می‌کردی. 

اما برخلاف داستان نوشتن، سال دوم راهنمایی به نوعی از نوشتن علاقه‌مند شدم که اسمش رو تا چند سال پیش نمی‌دونستم. نوعی از نوشته که برای خلق اون نباید کس دیگری می‌بودم. فقط کافی بود روژان باشم و از دغدغه‌ها، تجربیات، نظرات و دیدگاه روژان حرف بزنم به امید اینکه شاید افراد دیگه‌ای که اون رو می‌خونن باهاش احساس همزادپنداری کنن. 

بعدها متوجه شدم این فرم از نوشته "جستار" نام داره. همین یاد گرفتن اسمش کافی بود تا هروقت می‌رم کتاب‌فروشی از فروشنده سراغ جستارهای محبوبش رو بگیرم، تو قفسه‌های دوستای گودریدزم دنبالش بگردم و از یوتیوبرهای موردعلاقم در موردش بشنوم. 

از شهریور 1400 که به صورت جدی وارد و درگیر دنیای نوشتن شدم، طبیعتا و شاید ناخودآگاه به سمت کتاب‌هایی کشیده شدم که از نوشتن و خوندن حرف می‌زدن. با اختلاف این 5 جستار و نظرات آرتور کریستال که قلم طناز و دلنشینی داشت، برام محبوب‌ترین کتاب در این دسته‌بندی بود!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.