یادداشت آروشا دهقان

                کتاب شوهر آهو خانم یکی از واقع‌گرایانه‌ترین رمان‌هایی بود که خوندم. رنج و درد زنان در جوامع سنتی به خوبی تصویر شده بود. 
در این جامعه، نه هما و نه آهو هیچ‌کدوم خوشبخت نبودن. اگرچه وضع هما کمی بهتر به نظر می‌رسید اما اون هم به نوعی بدبخت بود.
هیچ وقت معلوم نشد که واقعا چرا زندگیش با میرزا بنا فروپاشیده. فقط حرف‌هایی زده میشد که به هیچ عنوان راست و دروغش مشخص نبود. طبق شواهد، شوهر اولش به خاطر بددلی اون رو طلاق داده و بی‌رحمانه حق دیدن فرزندانش رو ازش گرفته. کسی اهمیت نمیده که وقتی زنی استقلال مالی و سرپناه نداره به چه وضعی دچار میشه. حتی خانواده‌ش هم به وضعیتش بعد از طلاق اهمیت نمیدن اما همه به خاطر این که رقاصی می‌کرده، یعنی انجام تنها کاری که بلد بوده، سرزنشش می‌کنن. 
برای نجات پیدا کردن از حرف و داوری و بی‌آبرویی، چاره‌ای نداره جز این که خودش رو به مردی دارا و با آبرو بچسبونه و طفیل او باشه. برای همینه که فقط میران روی خوش نشون میده خودش رو پس نمی‌کشه و این آتش رو بیشتر می‌کنه. 
در زندگی مشترک هم اگرچه از میران بدش نمیاد و اطمینان داره که شوهرش عاشقشه، اما همیشه از طرد شدن می‌ترسه. می‌دونه که هرگز جای پای محکمی نخواهد داشت چون نمی‌تونه بچه‌دار بشه. و در نهایت همه‌ی وجودش در فرمانبرداری و عشوه‌گری خلاصه میشه. اگر هم فرمانبردار نباشه، تمکین نکنه یا بی‌اجازه‌ی شوهر از خونه بیرون بره، شوهرش می‌تونه بدون اطلاع دادن به او طلاقش بده و براش مهم نباشه که چه بلایی به سرش میاد. 
(درست مثل دختر جوان همسایه که شوهرش رهاش کرده. هیچ‌کس از این دختر حمایت نمی‌کنه. نه می‌تونه دوباره ازدواج کنه و نه می‌تونه با آرامش به زندگیش برسه. همیشه سایه‌ی شوهر بی‌مسئولیتی بر سرشه که خودش نیست. به این دختر نام بیوه میدن در حالی که هیچ گناه و قضاوتی متوجه مردی که ترکش کرده نیست.)
در جایی از داستان به درستی گفته میشه که از زنان یا حتی دختران جوان هیچ عرف و عادت و قانون یا نظم اجتماعی محکمی حمایت نمی‌کرد؛ ازدواج قماری بود که غالبا با دغل بازی شروع و با نقض اصول و عهدشکنی پایان می‌یافت.


نوع دوم بدبختی زن در این جامعه هم خیلی خوب به تصویر کشیده شده.
آهو، زنی وفادار که چهار فرزند از شوهرش داره، پا به پای شوهرش کار کرده و  حالا که میران به جایی رسیده زحمات و کوشش‌های این زن نادیده گرفته شده. همبن محبت‌ها و فداکاری‌هاش نام وظیفه گرفته و در نهایت به گوشه‌ی خونه تبعید شده و هیچ وظیفه‌ای جز آشپزی و بچه‌داری نداره. هیچ حق و حقوقی هم نداره. وقتی شوهرش دوباره ازدواج می‌کنه، به خودش حق نمیده که اعتراض کنه. دیگران هم بهش چنین حقی رو نمیدن چون به نظرشون مرد کار غیرقانونی یا عجیبی نکرده. جالبه که تقریبا هیچکس با ازدواج دوباره‌ی میران مشکلی نداره. آهو هم اگرچه به عنوان یک انسان دوست نداره همسرش رو با دیگری قسمت کنه اما در نهایت به این نتیجه می‌رسه که همسرش کار اشتباهی نکرده. تنها خواسته‌ش اینه که به او هم توجه بشه. با این حال انقدر به طفیل مرد بودن عادت کرده و جامعه انقدر زنانش رو به این سمت سوق داده که حتی وقتی این توجه و احترام رو دریافت نمی‌کنه، باز هم اعتراضی نداره‌. واکنشی نشون نمیده و کاری نمی‌کنه. منفعلانه یک گوشه می‌نشینه و خدا رو شکر می‌کنه که سایه‌ی مردی بالای سرشه.
از خونه که بیرونش می‌کنن برمی‌گرده و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده، مثل همیشه به آشپزی و بچه‌داریش می‌رسه و با کوچکترین نرمشی از طرف میران از خود بی‌خود میشه.
در برابر مردی که بهش بی‌احترامی کرده و حقش رو نادیده گرفته انقدر سست و ضعیفه که وظیفه‌ی خودش می‌دونه تمام داراییش رو خرج آبروی اون کنه.
تنها جایی که کمی از این روند فاصله می‌گیره آخر داستانه. جایی که ماجرا تموم میشه و ما نمی‌دونم در ادامه‌ی زندگی این زن به کجا می‌رسه. آیا می‌تونه همین شیوه‌ی جدید رو ادامه بده یا دوباره همون زن دلخواه جامعه‌ش میشه.

در نهایت به نظرم این داستان واقع‌گرایانه بود چون میران هرگز متحول نشد. هما همونطور که همیشه می‌خواست، مستقل شد و شوهرش رو ترک کرد تا به جایی بره که به آزادیش بیشتر احترام می‌گذارن.
و آهو هم در سردرگمی خودش باقی موند.
شاید این پایان حرصی که در تک تک صفحات کتاب خوردیم رو جبران نکنه، شاید نتونه خرسند کننده باشه اما واقعیه. چنین ظلم‌هایی به زنان هنوز هم در بسیاری از مناطق ایران و جهان وجود داره. هنوز از بین نرفته. هیچ مردی متحول نشده و هیچ جامعه‌ای مردی که به هر نحوی به زنی ظلم کرده رو گناهکار نمی‌دونه.
        
(0/1000)

نظرات

bookish cat

1403/01/27

حقیقتا به نظرم این منطقی بوده که هما بخواد به چنین تصمیمی رو بیاره و آهو هم اجازه‌ی مخالفت به خودش نداده باید دید هدف نویسنده چه بوده تخریب چندهمسری؟ اگر قرار باشه‌ چندهمسری رو تخریب کنه باید اول قوانین اسلام (لزوم عدالت مرد) رو در داستان نشون بده و پیاده کنه و بعد به نقد چندهمسریِ ایده‌آل اسلامی بپردازه ولی در داستان میبینیم که شوهر آهو و هما مشکل اصلی داستان بوده. 
1
چه کامنت عجیبی!!