بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت K.A

K.A

1401/02/15

                ابرنورانی
مایکل وی نوجوانی 14 ساله است که در ابتدای داستان پسری معمولی و حتی شاید بیچاره بی نظر می رسد. پسری که تنها یک دوست دارد، به او زور می گویند و سندروم "تورت" نامی دارد که باعث میشود در زمان های اضطراب تیک بزند یا کارهای غیرعاد بکند. اما همه اینها تا زمانی اینطور به نظر می رسد که مایکل برای فرار از دست قلدران مدرسه مجبور به استفاده از از نیروی ماوراءالطبیعه خود که همان قدرت الکتریکی اش است می شود. پس از آن مایکل با دختری به نام تایلور اشنا میشود که او هم مانند او الکتریکی است. اگرچه تایلور جور دیگری می تواند از این قدرت استفاده کند. مایکل و تایلور که علت غیرعادی بودن خود را نمی دانند با کمک از دوست مایکل که هوش بسیار فراوانی دارد متوجه علت این اتفاق می شوند. متوجه میشوند که تنها نیستند، متوجه می شوند که رازی تاریک پشت این قدرت هاست، اما متوجه نمی شوند که این پایان دردسر ها نیست....
اول از هر چیزی باید بگویم ایده داستان ایده ای جذاب و تازه بود. این داستان که که آدم ها یا حتی آدم فضائی هایی با قدرت های ماوراءالطبیعه وجود داشته باشند همیشه بوده است اما هیچوقت اینکه نوجوانانی باشند با قدرت الکتریکی و هر کدام هم دارای نوعی متفاوت از الکتریسیته بیان نشده. تازه هر کدام از اینها در داستان دلیلی منطقی دارد. خلاصه بگویم ایده داستان را خیلی دوست داشتم.
نکته دیگری که درباره این کتاب باید بگویم این بود که روند داستان خیلی سریع و در زمان هایی غیرقابل باور بود. این مورد را میتوانستیم حتی در جلد های 4 مشاهده کنیم که اتفاقا خود مایکل هم در جایی میگفت"باورم نمیشه همه این اتفاقا (مثلا) تو سه ماه بوده" ! حتی اگر بخواهیم از 4 جلد بگذریم درون هر یک از این جلد ها هزاران هزاران اتفاق جدید می افتاد. اگرچه من این اتفاقات هیجان انگیز و غیرقابل باور بودن داستان را برخلاف خیلی ها که می گفتند "آزار دهنده و حوصله سر بر بود" دوست داشتم.
یکی از موارد دیگری که نیاز به صحبت دارد تغییر زاویه دید بود. یعنی بعضی از فصل ها از زبان اول شخص یا همان مایکل بود و بقیه فصل ها از زبان دانای کل بود. 
مورد بعدی که دوست داشتم بگویم این بود که صحنه های چندش آور یا خشونت آمیز داستان همانطور که مشخص است کمی دردناک بود و میتوانست کمتر باشد. خود انتشارات پرتقال هم کتاب را در رده بندی +12 قرار داده که اگر بخواهیم با رده سنی های پرتقال پیش برویم بالاترین رده سنی است
اخرین نکته ای که به نظرم می رسد پایان های ناگهانی بود. به عقیده من در کتاب های چند جلدی یک قلاب انتهای داستان هم داریم و در مایکل وی اگر کل داستان را حساب نمی کردیم صفحات اخر عملا قلابی نداشتند و در گنگی تمام میشدند که این باعث سردرگمی یا همان اعصاب خردشدن خودمان میشد
در اخر اینکه با تمام اینها مایکل وی را خیلی دوست داشتم و به نظرم میتوانستیم از همیه اینها گذر کنیم. داستانش برایم جذاب بود و عمیقا منتظر بقیه ماجراهای 13 نورانی هستم. باشد که پیروز شوند:)
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.