بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت امیرعلی ابراهیم زاده

                سیمین دانشور و جلال آل‌احمد زوج جالبی هستند، دو نویسنده برتر معاصر ایران. گویا این کتاب در سال فوت آل‌احمد منتشر شده، در ابتدای کتاب سیمین می‌نویسه: 
به یاد دوست، که جلال زندگی‌ام بود، و در سوگش به سووشون نشستم...

این جمله‌ای که هنرمندانه هم نوشته شده را خیلی دوست دارم.

داستان مربوط به ابتدای قرن 14 هجری و اشغال ایران و شیراز، مکانی که داستان در آن جریان دارد، توسط انگلیسی‌هاست. در داستان هر چه مربوط به یک حماسه تمام‌قد جنگی می‌باشد، وجود دارد. یک خان ظالم، اشغال متفقین، گرسنگی رعیت‌ها، حماقت و ترسویی برخی مردم، آدم‌های سودجو و یک خبرنگار نایس انگلیسی و جوان یا شاید مرد میانسالی به نام یوسف با کله‌ای که بوی قرمه‌سبزی می‌دهد و ظلم و جور نمی‌پذیرد، از آن شخصیت‌های یکدنده و لجوج و اهل چالش که می‌ایستد و نمی‌ترسد و زندگی را به خطر می‌اندازد... اما داستان این نیست، داستانِ حمله و جنگ و مقاومت و حماسه نیست، یوسف زنی دارد زری‌نام و بسیار او را دوست می‌دارد و داستان تماما از نقطه نظر این زن است. زنی که پسری 11 ساله و دو دختر دوقلوی چهار ساله دارد و بچه چهارم را نیز آبستن است، در این میان باید شاید قهرمان‌بازی شویِ شجاع خود باشد و قصه بخورد که مبادا روزی برنگردد... مبادا خان ظالم و قلدرمآب دمار از روزگارشان درآورد، نتیجتا اسب زیبای پسرش را به خان می‌دهد و به پسرش که چیزی از پدر کم ندارد، دروغ می‌گوید که اسب تو مرده. یوسف از این کار زری بسیار خشمگین می‌شود، اما او را کمتر درک می‌کند. زری می‌گوید زمانی شجاع بوده، قهرمان‌بازی و شجاعت یوسف او را به این روز انداخته، مادری و همسری نگران. و یوسف هم، هرچقدر مهربان و فهیم و باسواد که باشد، باز هم وقتی با دوستانش نشسته و نقشه جنگ و لشگرکشی می‌کشد، از زری می‌خواهد که برود و او را در جریان کارهایش نمی‌گذارد.

سووشون داستان واقعا قشنگی‌ست و ارزش خواندن دارد. همانطور که گفته‌ام آن چیزی که داستان را زیبا می‌کند منظر راوی‌ست، یک منظر منحصر به فرد که در کمتر داستانی می‌بینیم و شاید فقط یک زن به عنوان نویسنده می‌توانست داستان را خوب از آب درآورد. جلال آل‌احمد رمانی دارد به نام نون والقلم، داستان یک سری مرد است و انقلاب‌شان علیه حکومت شاهی ظالم و جنگ و مدیریت شهری که دست‌شان می‌افتد... سیمین اما برایش جنگ‌ها و ناملایمات بیرون و درگیری‌ها فرع است، درون خانه می‌آید و روایت دردی را تعریف می‌کند که زنی جوان می‌کشد، نتیجه همه این جنگ‌ها و دردهای آن سوی دیوارها. 

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.