یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

                میلان کوندرا برای من بی‌نهایت عزیز است. از ۱۶ سالگی که با «آهستگی» عاشقش شدم ۱۷ سال می‌گذرد و من همچنان بارها و بارها به آثارش برمی‌گردم و دوباره و سه‌باره و چندباره می‌خوانم‌شان. این بار برای «رویش» دوباره به سراغ این اثر رفتم. چقدر بامزه است گاهی این دوباره‌خوانی‌ها و دیدن جملات و عبارت‌هایی که در ابتدای دهۀ ۲۰ سالگی برایت جالب بوده‌اند و دیگر شاید نباشند؛ جملاتی که حالا برایت معنادارند و آن موقع سرسری از رویشان گذشته بودی. و این جادوی کوندراست که هر بار خواندنش باز چیز تازه‌ای در چنته دارد.

اعتراف می‌کنم اگر حسم بعد از اولین خوانشش درست به‌خاطرم باقی مانده باشد، این بار خیلی خیلی خیلی بیشتر این کتاب را دوست داشتم و حتی احساس می‌کنم دفعۀ قبل به‌خاطر تجربۀ زیستۀ لاغر و ناچیزم چیز زیادی هم ازش سردرنیاورده بودم. چقدر در آن روزها شبیه یارومیل بودم؛ شاعرک لاغر و ناچیزی که فکر می‌کرد لابد چه افکار و احساسات ژرفی هم دارد.

این کتاب خیلی مهم است و نمی‌دانم در میان آثار کوندرا چرا زیاد انگار بهش توجهی نشده است. به‌ویژه فکر می‌کنم خواندنش برای والدین و حتی معلم‌‌ها می‌تواند خیلی روشنگر و راه‌گشا باشد. تمام چیزی را که فروید و ملانی کلاین و امثالهم سعی می‌کنند با زبان تئوری به ما بفهماند، کوندرا در روایتی آیرونیک، جالب، غبارآلود، تلخ و گاهی آزاردهنده، اما به‌طرز شگفتی اعتیادآورگنجانده است. تجربۀ یارومیل، آلتراگویش زاویه، ماگدا و رابطۀ مادر-فرزندی غریب یارومیل و مادرش و حتی غیاب پدر که حتی در غیاب انگار خود یک کاراکتر است، همه و همه روایتی را ساخته‌اند که خواندنش خیلی سخت است و آدم را تا مغز استخوان اذیت می‌کند، اما جوری است که نمی‌شود کتاب را هم زمین بگذاری. مثل زل زدن در حقیقت عریان است. عریانی زشتش می‌کند، اما نمی‌توانی هم از آن روی گردانی. همیشه گفته‌ام کوندرا انسان را عریان می‌کند، پوستش را می‌کند و ما را با زشتی حیرت‌آورش بدون رودربایستی مواجه می‌کند. من به این مواجهه با عریانی معتادم. متأسفانه.
        
(0/1000)

نظرات

همین ترجمه را خواندی ملیکاجان؟
یا متن انگلیسی را؟
1
من همین ترجمه رو خوندم. 
و راضی بودی؟
احساس نکردی که لت‌وپار شده؟
سانسور ضربهٔ جدی بهش نزده بود؟
من اگر به ترجمه مطمئن باشم، خواندن به زبان شیرین مادری را ترجیح می‌دهم! اگر بدانم که این ترجمه خوب است فوری می‌روم سر وقتش.
1
راستش من جز «بار هستی» باقی آثاری که از کوندرا خوندم رو با انگلیسی تطبیق ندادم. این کتاب معلوم بود سانسور شده و حذفیاتی داره، ولی به‌نظرم جوری بود که می‌تونستی حدس بزنی چی حذف شده. اگه خیلی دقیق می‌خواین بشین به‌نظرم فارسی و انگلیسی رو کنار هم بذارین بخونین که چیزی از قلم نیفته. اما ترجمه از این نظر که می‌شد از روی سیر روایت فهمید الان چی حذف شده خوب بود.  
👌 خیلی ممنونم!