یادداشت زهرا عارفی پور

        من واقعا اگر جای ناتالی بودم کم می آوردم . 
من ۱ روز مامانم رو نبینم از دلتنگی دق میکنم .
فکر کن مامانت افسرده بشه و چندین هفته نتونی ببینیش!
من اصلا و ابدا نمیتونم تصور کنم .........
منم بعضی تجربه های مشترکی با ناتالی داشتم:
۱. توی مسابقه نجات تخم مرغ مدرسه شرکت کردم (باختیم)
۲.نتونستم بعضی جاها سفره دلمو باز کنم
در کل کتاب خوبیه و هر نوجوانی باید بخونش!
پ.ن: توئیگ میگفت برای تخم مرغ صورت بکشین تا احساساتشو درک کنین!!!

      
20

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.