یادداشت سید امید روانفر
1401/8/15
فوتبال دوست نیستم علاقهای ندارم حتی مسابقات مهم بین تیمهای داخلی، خارجی و حتی ملی را دنبال نمیکنم پای صحبتهای این مرحوم در تلویزیون هم حتی یک دقیقه ننشستم دورادور اسمش را شنیده بودم گذری کتابش را از کتابفروشی نشر چشمه خریدم چرا؟ چون تازه شنیده بودم فوت کرده خواندم و خواندم و خواندم با قلمش، حالات جسمی و روحیاش را، از زمان پیدایش علائم بیماری تا فوتش را خوب بیان کرده بود کتاب هشدار دهنده است مرگ بیخ گوشمان است فرار هم نمیتوانیم بکنیم فقط از غافل میشویم سرگرم گرفتاریها خوشیها بیخیالیها غفلتها گمراهیها گناهانمان میشویم بعضی وقتها خودخواسته از مرگ و یادش فرار میکنیم حوصلهاش را نداریم ولی، ولی مرگ حوصلهی ما را دارد صبور است در کمین ما است همیشه حضورش را به ما اعلام میکند با مرگ دوستان، اطرافیان، بستگان و آشنایان با خواندن این کتاب حتی گاهی سریع و با چشم بر هم زدنی ما را با خود میبرد، مثل تصادفی سریع گاهی زجرمان میدهد، مثل بیماری سرطانی گاهی بی هیچ خبری و بی هیچ دردی ما را میبرد، مانند مرگ در خواب خلاصه مرگ یک انتقال است و بعدش تازه وارد اصل ماجرا میشویم حساب و کتاب و پاسخگویی در برابر اعمال، افکار و نیتهایمان و آنجا است که از قید و بند متغیر زمان خلاص میشویم نه گذشته، نه حال و نه آینده معنا دارد حضور دائم و همیشگی و تحمل عقوب و عذاب گناهان و یا پاداش اعمال نیک خدا حمید رضا صدر را بیامرزد، دخترش را هم مایهی رحمت و خیر برایش نماید و عاقبت همهی ما را ختم به خیر نماید انشاءالله
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.