یادداشت نرگس عمویی

مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد
        خب، آلن کارلسن پیرمردی‌ه که روز تولد صد سالگیش تصمیم می‌گیره از آسایشگاه فرار کنه. همونجور که از اسم و جلد کتاب پیداست.
من واقعا شخصیت آلن رو دوست داشتم، باهوش، بی‌علاقه به سیاست و هرگونه بحث سیاسی و ساده.
بیشتر قسمت‌هایی از کتاب رو دوست داشتم که حکایت حال بود؛ چون داستان یک فصل در میون گذشته (جوانی‌های آلن) و حال رو روایت می‌کرد.
کلی اطلاعات تاریخی و سیاسی در اختیار خواننده می‌گذاره. گرچه من -مثل آلن- علاقه‌ای به این قسمت‌هاش نداشتم و خداخدا می‌کردم که زودتر بگذره ولی بی‌شک فصل‌های مربوط به گذشته از فصل‌های حال طولانی‌تر بود.
نثر کتاب یک روانی و سادگی خاصی داشت که باعث می‌شد راحت‌تر اطلاعات و حرف‌های قلمبه سلمبه‌ش رو هضم کنی و مجبور به زمین گذاشتن کتاب نشی.
این نکته که شروع و پایان کتاب یکی بود، برام خیلی جالب بود و انگار کل داستان یک کُره‌ای بود که دورش زدی و رسیدی به نقطه‌ای که بودی.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.