یادداشت محدثه سلمانی

یکی از ما دروغ می گوید
        به لطف ترافیک عید دیدنی های به صرف افطار فامیل  کتابای سنگین و چاپی رفتن توی کتابخونه و پناه آوردم به طاقچه و کتابایی که تمرکز زیادی نمی خوان.
یکی از ما دروغ می گوید داستان پنج تا دانش آموز دبیرستانیه که تنبیه می شن بعد مدرسه بمونن.یکی از این دانش آموزها به نام سایمون یک برنامه اینترنتی جنجالی داره که توش شایعات آبروبری درباره بچه های دبیرستان پخش می کنه و عملا زندگی اون طرف رو به فنا میده. سایمون یک لیوان آب می خوره و یهو حالش بد میشه و می میره و زندگی چهارتا هم کلاسیش دچار بحران می شه.
داستان اصلا معمایی  و جنایی نیست؛بیشتر تینیجریه. شاهکار نیست، خسته کننده هم نیست. یک داستان روونه که تا تمومش نکردم زمینش نگذاشتم و احتمالا گاهی توی وقت های خستگی و بی حوصلگی بازم بخونمش.
چندتا نکته ای که درباره داستان به نظرم رسید اینا بودن :
1_شخصیت نیت به نظرم غیرواقعی بود. فرزند یک خونواده معتاد و الکلی و بحران زده که اهل فروش مواده و با آدمای خلاف سروکار داره خیلی آقا و جنتلمن بود. رفتارهای نیت بیشتر شبیه یک بچه طلاق یا رها شده معمولی بود تا کسی که اهل خلاف هم هست.از اون غریب تر رابطه شون. این دیگه خیلی تینیجری و دور از واقعیته. 
2_تا به حال این تمیز ترین و لعنتی ترین  جا کردن همجنس باز  توی کتابای رمان بود که دیدم. خیلی نرم، خیلی گوگولی، اونقدر که آدم با خودش بگه آخیی. لعنتی!
3_دروغ چرا، از اون جایی که می افتن دنبال قاتل یک کم غافلگیر شدم. از غافلگیر شدنه خوشم اومد! 

      
1

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.