یادداشت رعنا حشمتی

صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی : ماجراهای واقعی یک زن و یک شکم پا
        اول از همه بگم که کاوه فیض اللهی بی‌نهایت ممنونم. برای انتخاب‌هایی که می‌کنه. برای اینکه به چاپ کتاب اهمیت می‌ده. برای اینکه رفته سراغ موضوع‌هایی که کسی حواسش بهشون نیست. ترکیبی از علوم طبیعی و احوالات آدمی. و البته، توی مقدمه این کتاب نوشته بود که یه حلزون رو برده داده به یکی از دوستاش که نقاشه، تا ازش طرح بزنه، و طرح‌ها تو جای جای کتاب بود... و واقعا لذت می‌بردم که یکی برای یه کتاب ترجمه همچی زحمتی کشیده. محتوا بهش اضافه کرده، و اینقدر قشنگ پیش رفته.
هم این کتاب، هم فلسفه پرندگان رو به شدت دوست داشتم.
کتاب درمورد زنی است که بخاطر بیماریش تقریبا فلج شده، نمی‌تونه تکون بخوره، و یکی از دوستان یه روز از تو جنگل یه حلزون براش میاره. و روزهاش رو با این می‌گذرونه که حلزون رو نگاه کنه. درموردش بیشتر یاد بگیره، بیشتر بخونه، و مشاهده‌اش کنه. حلزون یه جور همدم می‌شه براش.
یه جور آهستگی خاصی داشت این کتاب... و همین. دوستش داشتم. و جور تمرین ذهنیه خوندنش. توجه کردن. و آروم گرفتن. :)
      
19

32

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.