بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت پردیس

 پردیس

1401/07/23

                «باید به خاطر داشت که روایت‌های آزادی و روشنگری در نیرومندترین اشکال خود، روایت تجمیع‌اند و نه روایت تفرید. این روایت‌ها، در واقع حکایت مردمانی است که از گروه اصلی کنار گذاشته شده‌اند، اما در تلاشند تا جایی در میان گروه داشته باشند و در این میان اگر ایده‌های قدیمی و معمول گروه اصلی در راه دادن به گروه‌های جدید، چندان منعطف و گشاده‌دست عمل نکنند، آنچه باید تغییر کند این ایده‌هاست: تغییر این ایده‌ها به مراتب بهتر از پس‌راندن گروه‌های نوظهور است.»
ــ از متن کتاب
        
(0/1000)

نظرات

میرسپاسی در مدرنیته ایرانی تاملی داشته است که برآمده از دانش ، گرایش و موقعیت وی هست . همانکه خود معتقدست مدرنیته در جوامع دیگر باید چنین باشد . او بدین منظور از مارشال برمن هم گواه آورده است . 
همانگونه که میرسپاسی اورده و شمانیز نقل و قول کرده اید وی مانند برخی از بومی گرایان معتقدند ‌هم آنچه اندیشمندانی از غرب می گویند و هم آنانیکه می مذیرند مدرنیته آشی نیست که فقط آشپزهای غربی بلدند آنرا بپزند. وی برای اثبات این یافته بیش از همه به هگل اقتدا می کندکه اولین نمونه واقعی مدرنیته بومی در آلمانست. 
میرسپاسی در طی یک فصل از کتابش به این مطلب می پردازد که تلاش ایرانیان در جریان انقلاب مشروطه چندان بومی گرایانه و ایرانی مدار نبود، بلکه غالبا روایت اروپا مدار را برای مدرنیته در ایران پی گرفتند و لذا باشکست مواجه شد. او طی بخش های دیگرش براین اعتقادست که انقلاب اسلامی به نوعی دیگر و با رویکرد تخاصم آمیزی در برابر مدرنیته و غرب مواجهه شد و لذا به نظر وی این راه نیز ممی تواند به مدرنیته ایرانی ختم شود. 
وی همچنین بااستدلال هایی که خاص خودست به این نتیجه می رسد که شریعتی و آل احمد و سایرین درقیاس با بومی گرایان آلمانی چون هایدگر ، هگل و نیچه توان طرح بازگشت به خویشتن و الگوی مدرنیته بومی را نداشته اند.