یادداشت فاف میم زال

                این کتاب را وقتی نوجوان بودم و زیاد درباره سیاست و سیاستمداران و حکومت ها نمی‌دانستم خواندم. حتی با وجود اینکه خیلی از نماد های کتاب را نمیفهمیدم، قصه پر تعلیق کتاب مرا جذب کرد. 
شاید این کتاب تمام ویژگی هایی را که می‌تواند آن را دوست نداشتنی بکند را داشته باشد: نثر کمی عجیب و غریب، بی اسم بودن شخصیت ها، فضای رئال ولی قصه سوررئال و ناملموس... ولی انگار سرنوشت شخصیت ها برای ما حیاتی می شود و نمیتوانیم قبل از تمام کردن کتاب آن را رها کنیم.
این کتاب یک رمان ترسناک نیست اما به شدت آدم را می ترساند. هیچ جای کتاب اشاره ای بر غیرواقعی بودن داستان نمیبینیم، انگار ساراماگو یک واقعه تاریخی را روایت میکند که هر لحظه ممکن است خودش را تکرار کند. و البته که میکند، فقط نمود فیزیولوژیک در چشمان ما ندارد.

حواستان باشد که بعد از کوری، حتما کتاب بینایی که جلد دوم است را بخوانید.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.