یادداشت motahare ghaderi

                خب اول از خوبیاش بگم:
 نثر خوب و پر شش و ترجمه ی مناسب و اینجور چیزا
چیزای جالبی تو کتاب نظرمو جلب کرد. کنکاش رفتاری جوونایی که جذب فرهنگ جهادی افراطی گروه های افراطی میشن قابل تامل بود برام. میدونستم که خیلی از کسانی که از اروپا جذب این سبک گروه ها شدن، بر اثر خلاهای روحی و عقده های اجتماعی دست به این کار زدن .چیز قابل پیش بینی هم هست ولی نمی‌دونستم انقد حجمش وسیع بوده و از گذشته ی گذشته تا به  الان در حال رخ دادن بوده. یعنی فک می‌کردم از زمانی که داعش روی کار اومد این موج وسیع جذب مخاطب از اروپا شروع شده ولی گویا به خیلی قبل تر ها برمیگرده.
دیگه اینکه شجاعت مخنت برای رفتن تو دل این ماجراها و شنیدن حرف های افراطی ها هم چیز خوبی بود. اینکه به خاطر داشتن یک سری مشترکات و از سر گذراندن شرایط یکسانی تو دوران نوجوانی در اروپا، یه احساس دین یا حالا هرچی میکرد تا حرف این آدما رو بشنوه هم قابل احترامه
و خیلی برام جالب بود که بحث اختلاف بین شیعه و سنی رو انقد خوب و دلسوزانه مطرح کرده و به عنوان عاملی که انسجام مسلمونا رو از بین میبره و اینکه این اختلافات در جاهایی مغرضانه ایجاد شده تا اتفاقاً به نفع گروه های دیگه باشه.

ولی خب:

به نظرم این کتاب و روایت هایی که توش میشه اونقدرا هم بیطرفانه ، بیطرفانه ی مطلق نبود..لا اقل اونجوری که تو صفحه ی آخر کتاب خود نویسنده مدعی میشه...جاهایی بود که انگشت اتهام به سوی یه سری گروه ها نشانه گرفته میشه بدون اینکه روایت اون گروه ها رو هم مطرح کنه(همونجور که روایت جهادی ها رو مطرح میکنه)
بعضی گزاره ها بودن که لنگ در هوا رها شده بودن و من احساسم این بود که عامدانه این اتفاق افتاده، یعنی بدون اینکه دروغی نوشته بشه حقیقت جوری گفته شده که یه مفهوم خاص رو القا کنه
مثلا در باب بحرین و انقلاب هاش: نظر یه سری اقلیت های مذهبی مث مسیحیا رو مطرح میکنه که تو بحرین قبل از آشوب ها زندگی خوب و راحتی داشتن و بعد مخنت با تحلیل های خودش می نویسه که بحرین قبل از اعتراضات کشور به ظاهر مدرن و پیشرفته ایه تا جایی که زن ها حق رانندگی و دخالت در امور سیاسی و... داشتند ولی با مخالفت یه سریا و گروه های شیعه که سعی داشتن بحرین رو شبیه جمهوری اسلامی ایران کنن اوضاع در بعضی نقاط سخت شده و حتی در برخی نقاط زن ها مجبور به رعایت حجاب شدند... به نظر من اگر یه خواننده ی غیر ایرانی اینو بخونه واقعا بهش القا میشه که احتمالا تو ج.ا زن ها حق رانندگی و رای و ... ندارن. یا مثلا چند جایی انگشت اتهام رو به نقل از سنی های ساکن عراق به سمت شبه نظامیان شیعه عراق روانه میشه ولی پاسخ  چندانی از شیعیان عراق رو در کتابش ثبت نمیکنه جز یکی دو نفر که میخواسته باهاشون مصاحبه کنه و هر دو هم قبل مصاحبه کشته میشن و همون اتهام ها دست نخورده سر جاشون باقی موندن.
مشکل این نیست که چرا این اتهام ها رو نقل کرده. اتفاقا خوبم هست .مثلا من به عنوان یک شیعه برام جالب بود نظرات یه سری از سنی مذهبا راجع به شیعیان رو بدونم. ولی حق هم داشتم که یه جواب درست و حسابی از اون طرف هم داشته باشم تا  شناخت بهتری درباره ی این اختلافات پیدا کنم 
همون قدر که مخنت برای شنیدن حرف تک تک جهادی هایی(سلفی ویا سنی هایی که مورد ظلم قرار گرفتن) که بهشون تو کتاب اشاره کرده،سفر کرده  با رابط هاش در تماس بوده، خطر کرده،به نظرم  به گروه شیعیانی که اشاره کرده هم باید فرصت حرف زدن میداده تا بشه در نهایت تو کتابش ادعا کنه که به خاطرشغلش خیلی ها از هر تفکری ازش بدشون میاد چون طرف کسی رو نمیگیره و موضعش رو مشخص نمیکنه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.