یادداشت حلما آقاسی

        یک روز صبح، که در مدرسه روز طولانی و کسل کننده ای را در پیش داشتم، در حالی که کتاب هایی که میخواندم در طاقچه بودند و به آن ها دسترسی نداشتم، به صورت اتفاقی کوتاه ترین کتابی که میتوانستم پیدا کنم را انتخاب کردم و تا آخر روز، تمامش کردم. 
شروع کتاب، شروعی نه چندان جذاب بود، و اگر انتخاب دیگری داشتم، قطعاً کتاب را کنار میگذاشتم. در اواسط کتاب، کم کم توانستم با رفتار و احساسات لی باتس ارتباط بگیرم، و بعد، عاشق نامه هایش به آقای هنشاو شدم. 
لی باتس  که به تازگی پدر و مادرش طلاق گرفته اند و با مادرش زندگی میکند، مجذوب تکلیف مدرسه شان میشود؛ که نوشتن نامه ای به نویسندهٔ مورد علاقه شان است. بعد از جواب دادن آقای هنشاو به لی باتس، رابطهٔ عمیقی بین آن ها شکل میگیرد... 
شخصیت پردازی این کتاب بی نظیر است( البته از بورلی کلیری انتظاری غیر از این هم نمیرفت.😉) در نزدیکی های پایان کتاب، نزدیک بود حتی با حرف های عادی لی باتس هم زیر گریه بزنم، و بشدت زیادی احساساتش را درک میکردم.
در آخر، معلم ها و نویسندگان آینده کسانی هستند که به قطع ملزم به خواندن این کتاب هستند، تا توانایی درک خیلی ها را داشته باشند...

      
53

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.