یادداشت مجید اسطیری

                دوست داشتن مردم یک اقلیم و فرهنگ آنها و اعجاب در برابر آنها است که این اثر زیبا را شکل داده
از یک برخورد رمانتیک با تاریخ است که این رمان شکل میگیرد. در سه راه تاریخ و فرهنگ و جغرافیا

مرد در ریگ روان
موقع خواندن این رمان بی اختیار هی به یاد رمان فوق العاده کوبو آبه نویسنده ژاپنی می افتادم که مهدی غبرایی آن را ترجمه کرده: زن در ریگ روان
اگر وجوه شباهت را بشمارم خودتان متوجه میشوید منصور علیمرادی چه نوع رمانی نوشته: شباهت اول فرار کردن یک مرد از شهر به طبیعت است. شباهت دوم این است که این فرار به دنبال یک علاقه و عشق شخصی است آنجا علاقه به حشرات و اینجا علاقه به تاریخ. شباهت سوم گیر افتادن در موقعیت غیرقابل برگشت است. شباهت بعدی آشنا شدن با یک نوع زیست بدوی است. و همین طور شباهت های دیگری هم وجود دارد
اما شاید مهم ترین تفاوتاین دو رمان لحن شادابی است که علیمرادی برای رمانش در نظر گرفته. از جنبه ای دریچه ورود مخاطب عام به رمان است ولی از جنبه دیگر مانع از این میشود که دغدغه های اگزیستانسیال در این رمان پررنگ بشوند. حالا من چرا توقع دارم نویسنده دغدغه های اگزیستانسیال در رمانش داشته باشد؟ عرض میکنم

خودت را نخواهی شناخت تا وقتی که گیر بیفتی
بگذارید سه رمان اگزیستانسیالیستی برایتان مثال بزنم که شخصیت اصلی به واسطه «گیر افتادن» در تنهایی با جنبه های عمیق وجودی خودش آشنا میشود: طاعون، تنهایی پر هیاهو، و بالاخره همین زن در ریگ روان
ما آدمها قرار بود در دوران قرنطینه کرونا با خودمان خلوت کنیم و کمی به خودمان به عنوان یک پدیدار خیره شویم و این جنبه های وجودی را بهتر بشناسیم که البته به برکت اینترنت هرگز چنین کاری نکردیم و در جهل مرکبی نسبت به خودمان فرو رفتیم. به هر حال این موقعیت تک افتادگی بهترین بستر برای بیان جنبه های اگزیستانسیالیستی زندگی است که معمولا در زندگی شهری کاملا مورد غفلت واقع میشوند. اساسا خود تنهایی یکی از چهار «دلواپسی غایی» است که یالوم صورت بندی کرده. و تازگی در یک مقاله خواندم که تنهایی آخرین تابوی انسان مدرن است. ما حتی درباره مرگ راحت تر از تنهایی حرف میزنیم. بگذریم
خلاصه علاقه علیمرادی به اقلیم کرمان و تاریخ آن باعث شده نگاه راوی به زندگی خانواده شابان که در حاشیه کویر لوت زندگی میکنند و در واقع او را گروگان گرفته اند با نوعی اعجاب و علاقه همراه باشد و من راوی را به عنوان یک بچه تهران زیاد باور نکردم
به هر حال خیلی رمان خوبی بود و بعد از مدتها دو تا کتاب از یه نویسنده ایرانی خواندم که به هر دو با افتخار دارم 5 ستاره میدهم
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.