بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت سارا حسینی

                در این کتاب، نامه‌‌نگاری‌های ورتر جوان را خطاب به دوستش، ویلهلم می‌خوانیم و از خلال نامه‌ها، به داستان زندگی و زیست‌جهان ورتر پی می‌بریم. البته در پایان داستان یا به تعبیر بهتر در فقدان ورتر، نویسنده  به ناچار از  زبان ناشر کتاب، روایت را به دست می‌گیرد و داستان را به سرانجام می‌رساند. 
متن کتاب حتی در ترجمه، زیبا و شاعرانه است و جملات حکیمانهٔ زیادی دارد که مخاطب آن نه فقط ویلهلم که نوع بشر است. 
این داستان، یکی از شاهکارهای گوته و ادبیات آلمان شمرده می‌شود و بزرگان زیادی دربارهٔ آن سخن گفته‌اند. با این همه، من که خواننده‌ای شرقی در عصر مدرن و شاید خواننده‌ای معمولی در وادی ادبیات اروپا هستم، با درونمایهٔ داستان ارتباط نگرفتم. 
مفهوم مرکزی داستان، عشق است؛ عشقی که تنانه نیست و عاشق را گرفتار روح بلند معشوق کرده است، ورتر و لوته به راستی جان‌های همرازی دارند؛ با این همه ورتر از  آغاز دلباختگی می‌دانست که سرنوشت لوته، به سرنوشت مردی دیگر گره خورده است و در پایان، به‌خاطر همین عشق نافرجام، کار خود را می‌سازد. 
شاید برای منِ تنها چنین است که با آنکه می‌دانم با اثری مثال زدنی در نوع نثر، سبک نگارش، توصیف‌های کلاسیک، طبیعت‌گرایی، غلبه شور و احساس و ... روبه‌رو هستم؛ عشق ورتر به لوته و  تباه  کردن جان خود در این راه، همذات‌پنداری‌ای برنمی‌انگیزد.
        
(0/1000)

نظرات

البته می دونید که آنقدر این کتاب همذات‌پنداری برانگیخته که در جهان واقعی آدم‌هایی به سبک ورتر به زندگیشون پایان دادن. و خوب من هم با این نوع عشق به شدت همذات‌پندارم.
1
اسب

1402/06/26

من هم دیوانه‌شم راستش