یادداشت

تو شهید نمی شوی: روایت هایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضایی
        شاید در عصری که ظلم و فساد به یک چیز عادی تبدیل شده و در دنیایی که زرق و برقش چشم خیلی‌هایمان را گرفته، شهادت پدیده عجیب و دور از دسترسی باشد،
و دل کندن از این دنیا و همه تعلقاتش و جاودانه شدن کاری‌ست که از عهده هر کسی بر نمی‌آید.
برای همین فکر می‌کنم کسانی که به این نقطه می‌رسند، حتما زندگی متفاوتی داشته‌اند چرا که با تعریف من و امثال من از زندگی، نمی‌توان و نمیشود به آن نقطه رسید.
با همین تفکر به زندگی شهدا علاقه پیدا کردم و تا جایی که بتوانم می‌خوانم تا شاید بتوانم راز این "جاودانه" شدن را دریابم.
‌
اما در این میان برای من #شهدای_مدافع_حرم با دیگرِ شهدا فرق دارند 
چون در عصری شهادت را انتخاب کرده‌اند که دل کندن از زرق و برقش به مراتب سخت‌تر است.

در مورد #شهید_بیضائی تقریبا مطالبی خوانده بودم و انتظار داشتم کتاب در مورد ایشان مفصل‌تر و حجیم‌تر باشد ولی در حد بیان خاطرات کوتاه بود! 
هر چند دلم میخواست جزئیات بیشتری از اخلاق و روحیاتش را بخوانم، مثلا از زبان همسرش که سهم مهمی در زندگی ایشان داشته اما همین خاطرات کوتاه هم برای کسی مثل من که فرسنگها از زندگی شهدا فاصله دارد غنیمت ارزشمندی محسوب می‌شود.
‌
شاید بیشترین چیزی که در این کتاب از شخصیت شهید توجهم را جلب کرد درون گرا بودن شخصیتش باشد، احساس کردم در عین حال که با اطرافیانش ارتباط نزدیکی داشته ولی ظاهرا روحیات معنویَش را در وجود خودش حفظ کرده و به کسی حتی نزدیکانش اجازه ورود به دنیای درونی خودش را نداده است، (امکان دارد برداشت من به دور از خطا نباشد)
‌
و این از نگاه من بسیار اتفاق بزرگی‌ست که یک جوان در دنیای کنونی فارغ از تمام تجملاتش هدف و مقصد والایی برای خودش ترسیم کند و در راه آن هدف به تنهایی خودسازی کند و بخش مهمی از مسیرِ منتهی به مقصد را باز هم به تنهایی سپری کند.
‌
ولی همه شهدا یک نقطه مشترک دارند و آن "مرام" شان است، یقین دارم شهدا بامرامند و دست کسی که در راه مانده می‌گیرند و به مقصد می‌رسانند. 
به امید دست‌گیری از این در راه مانده .. ‌
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.