یادداشت سید محمد بهروزنژاد
1402/7/15
3.7
10
به نام خدا نادر صدیف، سرباز توپخانه، به تازگی مجروح شده اما به اصرار خودش از بیمارستان مرخص میشود و به خواست خودش به منطقهی مرزی دورافتادهای اعزام میشود. _منشی آتشبار گفت : «لازم نیست از کسی بپرسی اونجا آخر خطه. خودت متوجه میشی.»_ رفتارهای غیرعادی شخصیت اصلی به همین جا ختم نمیشود. او از ارتباط با آدمها پرهیز میکند و دائماً غرق خاطرات و افکار خودش است . به طرز بیمارگونهای به مرگ تمایل دارد اما خودکشی را گناه میداند، چیزی از درون او را آزار میدهد. روایت داستان نیمه سیال است و بیشتر مبتنی بر ذهن. راوی، سوم شخص محدود به شخصیت اصلی است. ذهن شخصیت اصلی هم آشفته بازار است. گاهی به گذشته میرود و گاهی اتفاقی در آینده نزدیک را با جزئیات تخیل میکند. داستان اتفاق ویژهای ندارد و تمام تمرکز روی شخصیت اول است. حتی زمان رخدادن داستان ( دوران دفاع مقدس) هم صرفاً ابزار نویسنده برای پرداخت شخصیت است. اگر اتفاقی هم رخ میدهد اهمیتش به سبب تاثیری است که بر شخصیت گذاشته، یا وضعیت شخصیت را تغییر داده یا به آن ثبات بیشتری بخشیده است. نثر کتاب در خدمت نوع روایت است. جملهها بسیار بلند و پر از حرف ربط «واو» و «یا» و خط تیره و جمله معترضه هستند. به نحوی که گاهی یک جمله در دل خود پنج شش جمله را جای میدهد. همین نثر دیوانهوار سرعت داستان را زیاد میکند و ذهن هذیانزدهی شخصیت اصلی را به خوبی نشان میدهد. بایرامی در پل معلق به بخشی از دفاع مقدس پرداخته که چندان شناخته شده نیست ، به آدمهایی که به اجبار نظام وظیفه به جنگ رفتند و نیت مقدسی نداشتند. به همین دلیل این رمان را میتوان ضدجنگ دانست اما در زمره ادبیات دفاع مقدس قرار نمیگیرد . در نهایت پل معلق اثری است کم حجم ، شخصیت محور ، ذهنی ، نوآور و قابل تحسین که بیش از اینها استحقاق دیده شدن دارد. پ.ن: پل معلق پلی است در منطقهای که صدیف خدمت میکند و همزمان نمادی است از وضعیت روحی او .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.