یادداشت محمدجواد محمدی‌نیا

                داستانِ تلخِ پسری که با تابو شکنی پدرِ هوس‌ران و مستبد و ستمگر خود را با ضربات خنجر در آغوش معشوقه‌اش می‌کُشد و خواهران و برادران اسیرش را از دست آن زورگو خلاص می‌کند. اما او که دست‌های به خونِ پدر آغشته‌اش هیچ‌گاه پاک نمی‌شود از پس از مراسم خاکسپاری زیرِ دستِ روحِ شکنجه‌گرِ پدرِ مرده‌اش روی آرامش نمی‌بیند و در عذاب دائمی سر می‌کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.