یادداشت محمدامین اکبری

طلسم سنگ
        به نام او

یکی از کتابهایی که سال‌ها در کتابخانه‌ام بود و نخوانده بودمش؛ «طلسم سنگ» سیدحسن حسینی بود.
گفتم به‌عنوان آخرین کتاب عاشورایی در محرم و صفر امسال بخوانمش کتاب خوب و خوش‌خوانی بود. سید در چندین قطعه ادبی از عاشورا و عاشوراییان گفته. هر قطعه شامل نثر و شعر است، شعرهایی که یا خود سروده یا به‌فراخور موضوع از دواوین شعر فارسی نقل کرده. انتخاب شعرها حرف ندارد و به این خاطر هم که شده بد نیست کتاب را بخوانید فقط یک نکته درباره نثر کتاب بگویم و عرضم را تمام کنم. من از سید نثرهای فراوانی خوانده‌ام، نمونه تام و تمامش کتاب «سکانس کلمات» است که نشر نی آن را منتشر کرده. سید هروقت متمایل به نوشتن نثر ادبی می‌شود با افراط در به‌کارگیری آرایه‌های ادبی نثر خود را مصنوعی می‌کند و هرگاه آزاد و ارتجالی می نویسد نمونه زیبایی از نثر معاصر عرضه می‌کند این کتاب هر دو نمونه را در خود دارد.
و اما یک رباعی زیبا از سید که من تنها در این کتاب دیدم و به یادم نمی‌آید که آن را در مجموعه شعری از او دیده باشم، البته ممکن است که اشتباه کنم، رباعیی زیبا در منقبت حضرت ابالفضل العباس (ع):

هیهای ستمگران به گردون می‌رفت
از چشم زمین و آسمان خون می‌رفت
بر خاک فتاده بود سردار فرات
ماه از شب خیمه‌گاه بیرون می‌رفت.
      
93

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.