یادداشت مهدی لطفآبادی
1401/12/15
چندین سال بود که افراد زیادی این کتاب رو به من معرفی میکردند و اصرار میکردند بخونم اما همیشه پشت فوج کتابهای نخونده مونده بود تا اینکه امسال تونستم بخونمش و البته بسیار فوقالعاده بود. من قبلاً تو کتابهای فلسفی و ادبی گفته بودم که اگزیستنسیالیسم خیلی برای من جالب و هیجانانگیزه و خیلی وقتها دردهایی که شرایط اگزیستنسیال به فرد وارد میکنه رو من در خودم قبل از کشف تئوریکشون، کشف میکنم. اروین دی. یالوم توی این کتاب از چهار مبحثی صحبت میکنه که طبق نظریات اگزیستنسیال باعث اضطرابهایی نهادینه و بنیادین در افراد میشود. یک) مرگ: اضطرابی که در همهی افراد از کودکی وجود داره و راههایی دفاعی عجیب و درعین حال آشنایی که برای فرار از اون در نظر میگیریم... تقریباً میتونم بگم طبق فرهنگ ما حداقل یک بار بچههای اقلاً همنسل خودم به مرگ و اینکه بعدش چی میشه فکر کردند و بعد از اون هم وحشت روبهرویی با زندگی پس از مرگ کل وجودشون رو گرفته... و خیلی جالبه که خیلی از رفتارهای ما در بزرگسالی از همین اضطراب به وجود میاد. دو) آزادی: این رو فکر کنم هر شخصی تو فرهنگ منفعل امروزهی ما یک بار تجربه کرده... انتخاب بین دو یا چند گزینه در یک اتفاق تأثیرگذار و مهم در زندگی و عدم تواناییمون برای تصمیمگیری و معمولاً آویزون دیگران شدن برای کمک. این اضطرابیه که به نظر اروین دی. یالوم ما از آزادی اجباری خودمون در زندگی درک میکنیم. سه) تنهایی: این فکر کنم از اون ترسهایی باشه که ما بیشتر از بقیه ترسهامون ازش آزادانه و با شرم کمتری صحبت میکنیم... شاید برای این ترس هم بیشتر مایل باشیم تحت رواندرمانی قرار بگیریم. چهار) پوچی: این همون ترسیست که ما از تموم شدن زندگی میگیریم... اگه قراره همه چیز تموم بشه و ما به هیچجایی نرسیم پس برای چه هدف و معنایی داریم زندگی میکنیم؟ اگه این چهار گزینه براتون جذاب بود پس حتماً این کتاب رو بخونید.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.