یادداشت سارا 🦋
بیلیارد در ساعت نه و نیم داستانی از جنگ جهانی دوم و پس از اون رو در سه نسل از یک خانواده روایت میکنه: پدر بزرگی که معمار قابلی بوده و بناهای مهمی از جمله صومعه سنتآنتون رو ساخته. پسری که در بحبوحه جنگ (امیدوارم درست نوشته باشم) اون رو نابود میکنه و نوهای که به ترمیم و بازسازی همون صومعه میپردازه. کل داستان در روز تولد هشتاد سالگی پدر بزرگ اتفاق میافته که با پرشهای زمانی متعدد و از زبان راویان مختلف گذشته و حال رو به شیوه "جریان سیال ذهنی" روایت میکنه. همین مسئله باعث پیچیدگی کتاب شده که به توصیه مترجم و با تجربه خودم بهتره بدون وقفههای طولانی مطالعه شه. حین خوندن این کتاب° عجیب یاد "سمفونی مردگان" افتادم. شاید به خاطر شیوه روایت و پیچیدگیهای داستان و اندوهی که توی هر خط میشد احساسش کرد :) یک انتقاد: ای کاش این مسئله جا بیفته که برای هر کتاب، به خصوص اونهایی که رسالتی فراتر از سرگرم کردن مخاطب دارن، مقدمه و یا موخرهای در خور نوشته بشه که هم از پیشینه نویسنده و هم از محتوای کتاب اطلاعات مفید و مختصری بده. چیزی که تصور میکنم تو درک بهتر کتاب تاثیر زیادی داره... امیدوارم این یادداشت براتون مفید بوده باشه ^^
27
(0/1000)
نظرات
دقیقا چند وقت پیش که کتاب "یک اتفاق مسخره" رو میخوندم برام خیلی عجیب بود که چرا ناشر | مترجم | ویراستار خلاصه هیچکس حتی در حد یک صفحه توضیح نداده زیرساختی که باعث خلق کتاب شده چی بوده؟ یا مثلا تو این کتاب مترجم تو مقدمهای گفتن توضیح و تفسیر درباره کتاب باعث اسپویلش میشه! خب گیرم این طور بوده چرا موخره ننوشتین براش؟ یا کسایی که کتاب رو توی مقدمه اسپویل میکنن و کل لذت خوندن کتاب رو ازت میگیرن مثل کتاب "موشها و آدمها" با ترجمه مهدی افشار. (اگر اسم مترجم رو اشتباه نگفته باشم) کلا داستان داریم با این کتابا و کسایی که ترجمه، ویرایش یا منتشرشون میکنن. هرچند از حق نگذریم که خیلی از کتابا هم این مشکلات رو نداشتن و من فقط از اونایی اسم بردم که اخیرا خوندم و روی اعصابم بود...
0
فاطمـــه*
1402/07/11
0