یادداشت مانا

مانا

مانا

1402/12/26

        پایان بندی من رو ترغیب کرد که حتی ۵ بدم. ولی فقط چون بخش هایی از کتاب سلیقه ام نبود ۴ دادم. حین خوندن کتاب به مادرم فکر کردم، و به همه ی زن هایی که به حساب نمی آن. به دختران افغانستان که نمی تونن درس بخونن، به زن های ایران که شهروند درجه دو حساب می شن و به مردهایی که خودشون رو مرکز ثقل جهان می دونن، اون هایی که ادعای مذهب دارن و زن رو در حد کالا و ابزار جنسی پایین آوردن، به فرهنگی که هنوز هم فکر اینه که بچه ای که به دنیا می آد کاش پسر باشه، به پسر دبیرستانی که می گه دختر لاک زده که دیده بشه و این هرزگیه، به خراب آبادی که به آموزش و فرهنگ سازی نیازمنده. به "جانان" هم فکر کردم، دختر خواهرم که یک ماهه به دنیا اومده و وقتی به دنیا اومدم نگاهش کردم و گفتم "تو قوی ترین زن خونواده مون می شی"
۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ، پایان کتابی که با ذاکر شروع کردیم
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.