بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت احمد کولی وندی

                نمایشنامه در انتظار گودو برخلاف آنچه می‌گویند پوچ گرا نیست. در مکتب پوچ گرائی عملا انسان در مرکز هستی است، اما قرار هم نیست در آن شق‌القمر کند. قرار است این چند صباح را حالش را ببرد. در " در انتظار گودو" ما با "ابزودیسم" یا همان پوچ‌نمایی سروکار داریم. این سبک نمایشگر چرخه پوچی و حماقت افرادی است که منتظرند دستی از آستین برآید و کاری بکند. در این دست نمایشنامه‌ها با چند خصوصیت مشترک مواجه هستیم: نخست تکرار تاریخ که حاصل نسيان و فراموشی انسان‌های حقیر است. نویسندگان این چنین آثاری انسان را مسبب همه مشکلات می‌دانند، چراکه عملا فراموش کار است و درس‌هایی که از تاریخ گرفته را نمی‌تواند به کار بندد. دوم بی‌زمانی و بی‌مکانی: نویسندگان "ابزورد" حماقت بشر را محدود به یک زمان خاص یا مکان مشخص نمی‌دانند و برای اینکه به کسی بر نخورد همه مان را به یک اندازه بی‌شعور می‌دانند. حالا اهل هر کشوری که می‌خواهیم باشیم و در هر برهه تاریخی هم که می‌خواهد زیسته باشیم. و سوم و شاید از همه مهمتر انتظار است. گویا کز نی‌ستان تا ما را ببریده‌اند ما منتظریم. ما انسان‌های بزدل، ما انسان‌های پررخوت، ما انسان‌های.... اصلا ولش کن، با توهین کردن به خودمان که چیزی عوض نمی‌شود... ما یادگرفته‌ایم که بنشینیم تا دنیا برایمان گلستان شود. این همان چیزی است که‌ نویسندگان آثار ابزورد را گرد هم آوده تا آثاری چون "در انتظار گودوی" ساموئل بکت خلق شوند.
        
(0/1000)

نظرات

جالب بود...