یادداشت

صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی : ماجراهای واقعی یک زن و یک شکم پا
        "کیست که دوستی یا آشنایی نداشته باشد که در اثر بیماری مزمن، یا زوال تدریجی، به اتاقی محدود نشده باشد... کسی که تا دیروز از جمله با نشاط ترین ها و محبوب ترین ها در میان حلقه ای بزرگ و شاد بود، اما اکنون، به واسطه بیماری، برای کوچک ترین همدردی ها و سرگرمی هایش به دیدار های فرشته وار چند دوست مهربان وابسته نباشد..."
کتاب تجربه زیسته الیزابت تووا بایلی از دوران نقاهت یک بیماری ویروسی که عوارض سنگینی به جای گذاشته و دو دهه او را زمین گیر کرده می باشد.. که در طی این دوره یک روز دوستش حلزونی پیدا میکند و پیش او میبرد و در ادامه این حلزون نگری های یکساله به بهبود نسبی عوارض بیماری و افزایش امید به زندگی او منجر می شود...
در واقع " صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی سفر تماشایی بقا و انعطاف پذیری است و نشان می دهد که چگونه بخش کوچکی از دنیای طبیعت می تواند وجود انسانی خود ما را روشن کند."

کتاب سیر داستانی خوبی داره ولی چون بیشتر به توضیحات در مورد زندگی حلزون ها پرداخته شاید از حوصله بیشتر افراد خارج باشه.. 
      
30

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.