یادداشت
1402/9/23
3.8
39
خیلی دوست دارم میتونستم یک روزی حضرت عالیجناب تالستوی عزیز رو ببینم ببینم چطور آدمیه با چه اخلاق و رفتار و سکناتی چه مقدار سکوت میکنه و چه مقدار صحبت میکنه چه مقدار غذا میخوره و چه چیزی میخوره چه مقدار کار و کشاورزی میکنه و چه مقدار مینویسه و کی مینویسه و وقتی مینویسه فقط نگاهش کنم... اما حیف که فقط شاید اون دنیا شاید توفیق دیدار این مرد بزرگ رو داشته باشم... واقعا شما با قلب و روح ما چه میکنی با داستان ها و شخصیت ها و دیالوگ ها و فضاهایی که میسازی حضرت تالستوی؟؟؟ چطور میتونی بدون ذره ای شعاری بودن این همه حرف حکمت آمیز و اخلاقی و دینی بزنی و درس زندگی بدی و روح ما رو دگرگون کنی؟... با این حجم کم داستان و با این تعداد شخصیت بسیار کم و با فقط تقریبا سه اتفاق مهم در طول داستان... پدر سرگی، مثال بارز تحول و زیر و رو شدن و فرزانگی یک انسان ساده که مثل بقیه مردم جامعهست و ویژگی عجیبی نداره و نماد روشن این جمله مهم که تا به شک نیفتی به یقین نمیتوانی برسی... واقعا چه میتوان نوشت و گفت و شنفت راجب این انسان بزرگ و آثار عجیبش؟...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.