یادداشت ام العلایق
7 روز پیش
3.6
4
مدتهاست هر کتابی رو که شروع میکنم، هیچ شخصیتی رو حلاجی یا قضاوت نمیکنم . اجازه میدم قصه تموم بشه و بعد حسابی به خدمتشون برسم 😅. اما شوالیه فرق داشت. اصلا نمیشد احساساتم رو در واکنش به کارهاش، کنترل کنم . نمیتونستم سر سوزنی بهش حق بدم و لحظاتی که خیلی کلافه میشدم، سریع دست از خوندن میکشیدم. اما امان از پایان قصه که به رغم تکراری بودنش و آشنایی با فرجامهای شبیه به اون ، همه حرص خوردنهای قبلی رو شست و برد. حتما عشق میتونه همینقدر قدرتمند باشه !
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
خوشبحال مانون که علی رغم همه کارهایی که میکنه پسره انقدر دوسش داشت. یه نتیجه غیراخلافی میگیرم خوشگل باش و هر غلطی دوس داشتی بکن. امشب ادامه شو بخونم ببینم این پایان چیه که این همه دل سوزونده.
6
3
7 روز پیش
اصن من هیچی نگم هم شما باید ترغیب شید همه کتابارو بخونید. 👀 ولی خوبهههه. قلقتون داره دستم میاد. 🤣 پس بیزحمت زود بخون. 🙄🦦 @zahra_rsd
0
7 روز پیش
1