یادداشت پرهام رادمنش
داوودداله برای خودش یک کارخانه اسلحه سازی بر پا کرده. او داله جمع میکند. روی پشت بام خانهشان یک جعبه پر از دالههای مختلف دارد. برای همین به او میگویند داوودداله. داله دو تا شاخه به هم چسبیده است عینهو حرف دال که ازش تیر و کمان سنگی درست میکنند. تیر و کمانهایی که قرار است بلای جان هر موجود جاندار و حتی اشیاء بیجان شوند. او برای تمامی دالههایش اسم گذاشته. داله کشکرک، داله لیلا، داله مرگ و ... . داله مرگ از همه اینها بهتر است. چون آن را از یک درخت چنار بزرگ و قدیمی توی مرده شور خانه مخروبه کنده است. البته برای ساخت تیر و کمان سنگی فقط داله کافی نیست. کش هم لازم است. این کش میتواند تکهای از دستکش بنایی پدر داوودداله باشد، یا تکهای از دست کش ظرفشویی مادرش یا حتی دستکش ظرفشویی مامان لیلا. لیلا خواهر امید است. امید هم رفیق صمیمی داوودداله است. داوودداله لیلا را دوست دارد. اما برای ساخت تیر و کمان داله مرگ را انتخاب میکند. دل به دریا میزند و دستکشهای بنایی پدرش را خرج داله میکند. و با تیر و کمانی که میسازد محله را به آتش میکشد. حتی از خیر یک گنجشک نشسته روی درخت و یک شیشه سالم خانههای مخروبه هم نمیگذرد. او با داله مرگ در محلهشان پادشاهی میکند و پزش را به جلال که تا مدتهای صاحب تنها تیر و کمان محله بود میدهد. اگر جذب شخصیت پر شور و حرارت داوودداله شدهاید و میخواهید با او و احوالاتش بیشتر آشنا شده و همچنین از سرنوشت لیلا و برادرش امید باخبر شوید، خواندن کتاب «کارخانه اسلحه سازی داوود داله» نوشته آقای «محمدرضا شرفی خبوشان» را به شما پیشنهاد میکنم.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.