بریده کتابهای ریحانه یوسف زاده ریحانه یوسف زاده 1403/5/20 چهل قطب عرفانی: معرفی چهل تن از شخصیت های مجتهد عرفانی و آشنایی با مکاشفات و دستورالعمل های آنان مجید امیری رسکتی 0.0 صفحۀ 47 به نقل امام معصوم (علیه السلام) از برخی کتابهای آسمانی خداوند عبارتی آمده که در این زمینه بسیار سودمند به نظر می رسد؛ خداوند متعال، در این عبارت خطاب به همه بندگان خود می فرماید: ای بنده من! قسم به حقی که بر تو دارم، من تو را دوست دارم؛ پس تو نیز به حرمت حقی که بر تو دارم، مرا دوست بدار؛ و (بدان که) محبت، شوق انسان را به لقاءالله بر می انگیزاند. 0 0 ریحانه یوسف زاده 1403/5/19 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 163 صفحۀ 157 استاد نظرش بر این بود که سالک باید آن قدر توجه به مرگ کند تا تمام افعالش به شکلی انجام گیرد که گویا این فعل آخرین عملی است که او اجازه دارد در دنیا انجام دهد. 0 1 ریحانه یوسف زاده 1403/3/21 صعود چهل ساله سیدمحمدرضا خاتمی 4.6 17 صفحۀ 44 یکی از وقایعی که واقعا مردم را به خشم آورد ماجرای ازدواج دو پسر در سال 1968 بود که فرزندان دو ژنرال سرشناس بودند و اتفاقا یکی از آنها کیوان خسروانی به عنوانطراح لباس شهبانو فرح شهرت داشت. این ازدواج غیر عادی در هتل کمودور تهران صورت گرفت و پایتخت کشور شاهنشاهی ایران در حالی شاهد این رویداد بود که هم احکام اسلام به ممنوعیت همجنس بازی صراحت داشت و هم در بیشتر کشور های اروپایی هنوز همجنس بازی اقدامی غیر قانونی تلقی می شد. 0 0 ریحانه یوسف زاده 1403/3/17 صعود چهل ساله سیدمحمدرضا خاتمی 4.6 17 صفحۀ 27 ... اشکال اساسی این تفکر عدم تفکیک بین تجربه غرب و نسخه تجویزی آنهاست. تجربه غرب همچون تجربه هر تمدن دیگر ارزشمند است و باید مزایای آن را فرا گرافت و از مضرات آن اجتناب کرد، اما تجویز های غرب برای تداوم استعمار ملت هاست. لیبرال های ایرانی چشم بر تجربه غرب بسته و گوش برای تجویز آن تیز کرده اند. به همین دلیل است که نتیجه طبیعی کارهایشان تامین منافع غرب است. 0 1 ریحانه یوسف زاده 1403/3/6 سفیر ما در بهشت حبیبه آقایی پور 4.5 15 صفحۀ 176 جایی که رفتیم نزدیک حرم بود. مغازه معروفی که حسابی شلوغ بود و در عوض مغازه کناری اش سوت و کور. آدم های جدید می آمدند و می رفتند سمت همان فروشگاه معروف و رونق آنجا بیشتر به چشم آدم می آمد. پیرمرد مغازه کناری اما تنها نشسته بود پشت دخل. یک لحظه چشم در چشم شده بود با حاجی. دیدم برگشت و به من گفت:(( بریم اینجا خرید کنیم!)) 0 1
بریده کتابهای ریحانه یوسف زاده ریحانه یوسف زاده 1403/5/20 چهل قطب عرفانی: معرفی چهل تن از شخصیت های مجتهد عرفانی و آشنایی با مکاشفات و دستورالعمل های آنان مجید امیری رسکتی 0.0 صفحۀ 47 به نقل امام معصوم (علیه السلام) از برخی کتابهای آسمانی خداوند عبارتی آمده که در این زمینه بسیار سودمند به نظر می رسد؛ خداوند متعال، در این عبارت خطاب به همه بندگان خود می فرماید: ای بنده من! قسم به حقی که بر تو دارم، من تو را دوست دارم؛ پس تو نیز به حرمت حقی که بر تو دارم، مرا دوست بدار؛ و (بدان که) محبت، شوق انسان را به لقاءالله بر می انگیزاند. 0 0 ریحانه یوسف زاده 1403/5/19 کهکشان نیستی: داستانی بر اساس زندگی آیت الله سیدعلی قاضی طباطبایی محمدهادی اصفهانی 4.7 163 صفحۀ 157 استاد نظرش بر این بود که سالک باید آن قدر توجه به مرگ کند تا تمام افعالش به شکلی انجام گیرد که گویا این فعل آخرین عملی است که او اجازه دارد در دنیا انجام دهد. 0 1 ریحانه یوسف زاده 1403/3/21 صعود چهل ساله سیدمحمدرضا خاتمی 4.6 17 صفحۀ 44 یکی از وقایعی که واقعا مردم را به خشم آورد ماجرای ازدواج دو پسر در سال 1968 بود که فرزندان دو ژنرال سرشناس بودند و اتفاقا یکی از آنها کیوان خسروانی به عنوانطراح لباس شهبانو فرح شهرت داشت. این ازدواج غیر عادی در هتل کمودور تهران صورت گرفت و پایتخت کشور شاهنشاهی ایران در حالی شاهد این رویداد بود که هم احکام اسلام به ممنوعیت همجنس بازی صراحت داشت و هم در بیشتر کشور های اروپایی هنوز همجنس بازی اقدامی غیر قانونی تلقی می شد. 0 0 ریحانه یوسف زاده 1403/3/17 صعود چهل ساله سیدمحمدرضا خاتمی 4.6 17 صفحۀ 27 ... اشکال اساسی این تفکر عدم تفکیک بین تجربه غرب و نسخه تجویزی آنهاست. تجربه غرب همچون تجربه هر تمدن دیگر ارزشمند است و باید مزایای آن را فرا گرافت و از مضرات آن اجتناب کرد، اما تجویز های غرب برای تداوم استعمار ملت هاست. لیبرال های ایرانی چشم بر تجربه غرب بسته و گوش برای تجویز آن تیز کرده اند. به همین دلیل است که نتیجه طبیعی کارهایشان تامین منافع غرب است. 0 1 ریحانه یوسف زاده 1403/3/6 سفیر ما در بهشت حبیبه آقایی پور 4.5 15 صفحۀ 176 جایی که رفتیم نزدیک حرم بود. مغازه معروفی که حسابی شلوغ بود و در عوض مغازه کناری اش سوت و کور. آدم های جدید می آمدند و می رفتند سمت همان فروشگاه معروف و رونق آنجا بیشتر به چشم آدم می آمد. پیرمرد مغازه کناری اما تنها نشسته بود پشت دخل. یک لحظه چشم در چشم شده بود با حاجی. دیدم برگشت و به من گفت:(( بریم اینجا خرید کنیم!)) 0 1