بریده کتابهای FatemehSadat FatemehSadat 6 روز پیش به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 170 اما با این حال تو میتونی چیزی رو در من ببینی که هیچکس تا به حال ندیده... 0 1 FatemehSadat 1403/9/20 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 116 اما حتی وقتی نفس کم می آورد هم از شادمانی اش چیزی کم نمیشود. 0 4 FatemehSadat 1403/9/16 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 104 گفتم جمله این است:نگویید وقت ندارم، بگویید نظم ندارم. 0 5 FatemehSadat 1403/9/14 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 90 نفسم را بیرون می دهم و میگویم: به نظر تو من زیبا هستم؟ هیکاری میگوید:همه کسانی که کتاب میخونن زیبا هستن. 0 4 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 73 وقتی یک نویسنده هدیه ای به ارزش کارش به شما می دهد، درواقع اعتماد، کنترل و قلبش را که روی کاغذ آورده به شما داده است. 0 4 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 71 وقتی کسی که دوستش داری و دوستت دارد به تو آسیب میرساند، خیلی طاقت فرساست. مثل سوزنی زیر پوستت یا چاقویی در دنده هایت. نفرت یک انتخاب است اما عشق اینطور نیست. هیچ چیز به اندازه عشق از کنترل ما آدم ها خارج نیست. 0 1 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 70 نئو زاری کنان میگوید:فقط به این خاطر که مجبوره من رو دوست داره. این شکل دوست داشتن از اینکه از یه نفر بیزار باشی هم بدتره. میدونه من هیچوقت اون کسی که دوست داره نمیشم. میدونه ترجیح میدم اینجا بمیرم تا اون کسی باشم که اون میخواد. من توی اون خونه هیچ اهمیتی ندارم. اونجا هیچکس رو ندارم!🖤🥀 0 0 FatemehSadat 1403/9/5 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 54 گفت:آیا تو برای حافظ قرآن شدن هم تلاش کرده ای؟ گفتم:نه، تمام تلاش من این است که به جای حافظ قرآن، عامل به قرآن شوم تا قرآن حافظ من باشد. 0 1 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 65 او هنوز هم به خودش زحمت نداده تکه های قلبش را جمع کند. می داند اگر تکه ها را سر هم کند قلبش دوباره از نو خواهد شکست. 0 2 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 64 اگر کتاب ها و فیلم ها یک خوبی داشته باشند این است که باعث می شوند برای مدتی همه چیز را فراموش کنی. 0 0 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 57 هرچه بیشتر هستم، کمتر دوست دارم باشم.هرچه کمتر هستم،دوست دارم از این هم کمتر شوم. 0 0 FatemehSadat 1403/8/30 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 37 گویا وظیفه من انتخاب راه صحیح و تلاش و استقامت در آن راه است و بقیه مقدرات به دست خالقم است. 0 0 FatemehSadat 1403/8/29 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 40 هر آدمی داستانی داره که روی پیشونی اش، دور و برش، در گذشتش و در آینده اش نوشته شده. 0 1 FatemehSadat 1403/8/29 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 30 اسمش را ظلم بگذاری یا تراژدی، در هر صورت دوستان من خواهند مرد. 0 0 FatemehSadat 1403/8/28 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 38 صفحۀ 146 هر مرد موفق، زن فهیم و دل سوزی در خانه دارد. 0 0 FatemehSadat 1403/8/22 من زنده ام: خاطرات دوران اسارت معصومه آباد 4.5 109 صفحۀ 345 سرم را به سینه اش چسباندم و آرام گریه کردم و با ضعف و ناتوانی، بریده بریده گفتم:فاطمه، من معصومه هستم خواهر کوچیکت که خیلی دوستش داشتی، موهاشو شونه میزدی، تو از من برای علیرضا خواستگاری کردی و من قول دادم زن داداشت بشم. تو گفتی ما همیشه و هرجا باشه باهمیم و من همیشه مواظب شما هستم. تو گفتی سختی ها و خوشی ها را باهم تقسیم میکنیم، تو همیشه کمترین و بدترین ها را برای خودت برمیداشتی اما حالا بهترین سهم را که مرگ بود تو بردی. پس سهم من کو؟ تو مرگ را توی هوا قاپیدی! من از اینکه در نوبت هم آغوشی با مرگ نشسته بودم خوشحال بودم اما نمیخواستم آخرین نفر باشم. صدای ضربه های پی در پی همسایه ها(دکتر ها و مهندس ها) را بر دیوار سلول می شنیدم که با نگرانی می پرسیدند:چرا جواب نمیدهید؟ میخواستم بگویم:سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم. 0 1 FatemehSadat 1403/8/17 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 222 در حقیقت اوا، از مردم بیزارم، همیشه بیزار بودم... 0 1 FatemehSadat 1403/8/15 جین ایر شارلوت برونته 4.2 133 صفحۀ 392 باید یاد بگیرم بدون او زندگی کنم... 0 8 FatemehSadat 1403/8/13 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 217 من مشتاق خروش رعد و برق هستم؛ آسمان تیره، فوران ناگهانی بارش سرد و طراوت بخش. 0 0 FatemehSadat 1403/8/13 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 216 _فرانکوس من آرزو دارم باران ببارد. _بله٬ مادموازل. _خب مجبورم با چه کسی درموردش صحبت کنم؟ _خدا، مادموازل 0 0
بریده کتابهای FatemehSadat FatemehSadat 6 روز پیش به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 170 اما با این حال تو میتونی چیزی رو در من ببینی که هیچکس تا به حال ندیده... 0 1 FatemehSadat 1403/9/20 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 116 اما حتی وقتی نفس کم می آورد هم از شادمانی اش چیزی کم نمیشود. 0 4 FatemehSadat 1403/9/16 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 104 گفتم جمله این است:نگویید وقت ندارم، بگویید نظم ندارم. 0 5 FatemehSadat 1403/9/14 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 90 نفسم را بیرون می دهم و میگویم: به نظر تو من زیبا هستم؟ هیکاری میگوید:همه کسانی که کتاب میخونن زیبا هستن. 0 4 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 73 وقتی یک نویسنده هدیه ای به ارزش کارش به شما می دهد، درواقع اعتماد، کنترل و قلبش را که روی کاغذ آورده به شما داده است. 0 4 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 71 وقتی کسی که دوستش داری و دوستت دارد به تو آسیب میرساند، خیلی طاقت فرساست. مثل سوزنی زیر پوستت یا چاقویی در دنده هایت. نفرت یک انتخاب است اما عشق اینطور نیست. هیچ چیز به اندازه عشق از کنترل ما آدم ها خارج نیست. 0 1 FatemehSadat 1403/9/9 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 70 نئو زاری کنان میگوید:فقط به این خاطر که مجبوره من رو دوست داره. این شکل دوست داشتن از اینکه از یه نفر بیزار باشی هم بدتره. میدونه من هیچوقت اون کسی که دوست داره نمیشم. میدونه ترجیح میدم اینجا بمیرم تا اون کسی باشم که اون میخواد. من توی اون خونه هیچ اهمیتی ندارم. اونجا هیچکس رو ندارم!🖤🥀 0 0 FatemehSadat 1403/9/5 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 54 گفت:آیا تو برای حافظ قرآن شدن هم تلاش کرده ای؟ گفتم:نه، تمام تلاش من این است که به جای حافظ قرآن، عامل به قرآن شوم تا قرآن حافظ من باشد. 0 1 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 65 او هنوز هم به خودش زحمت نداده تکه های قلبش را جمع کند. می داند اگر تکه ها را سر هم کند قلبش دوباره از نو خواهد شکست. 0 2 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 64 اگر کتاب ها و فیلم ها یک خوبی داشته باشند این است که باعث می شوند برای مدتی همه چیز را فراموش کنی. 0 0 FatemehSadat 1403/9/4 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 57 هرچه بیشتر هستم، کمتر دوست دارم باشم.هرچه کمتر هستم،دوست دارم از این هم کمتر شوم. 0 0 FatemehSadat 1403/8/30 قاره سبز 3.9 11 صفحۀ 37 گویا وظیفه من انتخاب راه صحیح و تلاش و استقامت در آن راه است و بقیه مقدرات به دست خالقم است. 0 0 FatemehSadat 1403/8/29 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 40 هر آدمی داستانی داره که روی پیشونی اش، دور و برش، در گذشتش و در آینده اش نوشته شده. 0 1 FatemehSadat 1403/8/29 به امید دل بستم لان کالی 4.4 79 صفحۀ 30 اسمش را ظلم بگذاری یا تراژدی، در هر صورت دوستان من خواهند مرد. 0 0 FatemehSadat 1403/8/28 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 38 صفحۀ 146 هر مرد موفق، زن فهیم و دل سوزی در خانه دارد. 0 0 FatemehSadat 1403/8/22 من زنده ام: خاطرات دوران اسارت معصومه آباد 4.5 109 صفحۀ 345 سرم را به سینه اش چسباندم و آرام گریه کردم و با ضعف و ناتوانی، بریده بریده گفتم:فاطمه، من معصومه هستم خواهر کوچیکت که خیلی دوستش داشتی، موهاشو شونه میزدی، تو از من برای علیرضا خواستگاری کردی و من قول دادم زن داداشت بشم. تو گفتی ما همیشه و هرجا باشه باهمیم و من همیشه مواظب شما هستم. تو گفتی سختی ها و خوشی ها را باهم تقسیم میکنیم، تو همیشه کمترین و بدترین ها را برای خودت برمیداشتی اما حالا بهترین سهم را که مرگ بود تو بردی. پس سهم من کو؟ تو مرگ را توی هوا قاپیدی! من از اینکه در نوبت هم آغوشی با مرگ نشسته بودم خوشحال بودم اما نمیخواستم آخرین نفر باشم. صدای ضربه های پی در پی همسایه ها(دکتر ها و مهندس ها) را بر دیوار سلول می شنیدم که با نگرانی می پرسیدند:چرا جواب نمیدهید؟ میخواستم بگویم:سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم. 0 1 FatemehSadat 1403/8/17 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 222 در حقیقت اوا، از مردم بیزارم، همیشه بیزار بودم... 0 1 FatemehSadat 1403/8/15 جین ایر شارلوت برونته 4.2 133 صفحۀ 392 باید یاد بگیرم بدون او زندگی کنم... 0 8 FatemehSadat 1403/8/13 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 217 من مشتاق خروش رعد و برق هستم؛ آسمان تیره، فوران ناگهانی بارش سرد و طراوت بخش. 0 0 FatemehSadat 1403/8/13 کلکسیونر عطر کتلین تسارو 3.5 13 صفحۀ 216 _فرانکوس من آرزو دارم باران ببارد. _بله٬ مادموازل. _خب مجبورم با چه کسی درموردش صحبت کنم؟ _خدا، مادموازل 0 0