بریده کتابهای داستان سیستان: 10 روز با ره بر محمد حسین رمضانی 1402/3/19 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 13 مؤمن در هیچ چارچوبی نمیگنجد ، این هم از رهبرشان. 1 10 معصومه هاشمی 1403/6/13 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 49 شیعه و سنی مخلوط ایستاده بودند. البته توی بعضی قسمت ها از روی پلاکاردها، میشد حدس زد که مردم به صورت طایفهای ایستادهاند. میرشکارها هم شیعههایشان و هم سنیهایشان کنار هم ایستاده بودند. شهنوازیها هم. پیرمردی بینشان بود با مو و ریش سفید.سبیلش را تراشیده بود. شبیه اهل سنت بود. دوربین را از علی گرفتم و سعی کردم از او عکس بگیرم. دور سرش یک سربند بسته بود. گفتمش به سمت من نگاه کند. با صدای بمی گفت: ما بسیجی هستیم ها، بسیجی آماده. ما را توی ارتش هم راه ندهند، در بسیج خدمت میکنیم. به سربندش نگاه کردم. نوشته بود "یا امیرالمومنین حیدر" . شیعه در ... نه ... مسلمان در هیچ چارچوبی نمی گنجد. 0 3 عمو حسام 1403/9/23 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 51 مردم نه فریفتهی قدرت میشوند و نه گرفتار هیبت. محبت از دروازههای بزرگ قدرت، دل را فتح نمیکند، بل از پنجرههای کوچک ضریح خدمت متواضعانه گذر میکند، مانند هرم گرما که سیاه زمستان از زیر کرسی مادربزرگ بیرون میزند. 0 1 حسنشونم 1403/8/8 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 14 مومن در هیچ چهارچوبی نمیگنجد 1 11 حسنشونم 1403/8/14 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 289 نفوذ ثروت مثل خودش پرهیاهو است و خود را فریاد میزند، مثل رعد و برق، مثل تگرگ، همه جا را نیز نمیپوشاند، اما نفوذ فقر آرام است، مثل باران، وقتی میفهمی که همه جا خیس شده باشد. 0 3 حسنشونم 1403/8/14 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 301 راستی اگر انقلاب نشده بود، ما چهکاره بودیم؟ 0 6 محمد حسین رمضانی 1402/3/25 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 110 سید علیِ خامنهای، رهبرِ انقلاب، تمامِ هیبت و قدرت و عظمتش در این است که بعد از شنیدنِ نامِ حضرتِ صاحب بگوید روحی لتراب مقدمه فدأ... روحم به فدای خاکِ قدومِ مهدیِ فاطمه باد... جز این اگر باشد که همهی ما ولمعطلیم. این همان حکمتی است که سالها پیش علی معلم دامغانی این گونهاش سروده بود: ای پیر با تو ام ، تو امام زمان نهای اما که گفت با تو که کهفِ امان نهای 0 5
بریده کتابهای داستان سیستان: 10 روز با ره بر محمد حسین رمضانی 1402/3/19 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 13 مؤمن در هیچ چارچوبی نمیگنجد ، این هم از رهبرشان. 1 10 معصومه هاشمی 1403/6/13 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 49 شیعه و سنی مخلوط ایستاده بودند. البته توی بعضی قسمت ها از روی پلاکاردها، میشد حدس زد که مردم به صورت طایفهای ایستادهاند. میرشکارها هم شیعههایشان و هم سنیهایشان کنار هم ایستاده بودند. شهنوازیها هم. پیرمردی بینشان بود با مو و ریش سفید.سبیلش را تراشیده بود. شبیه اهل سنت بود. دوربین را از علی گرفتم و سعی کردم از او عکس بگیرم. دور سرش یک سربند بسته بود. گفتمش به سمت من نگاه کند. با صدای بمی گفت: ما بسیجی هستیم ها، بسیجی آماده. ما را توی ارتش هم راه ندهند، در بسیج خدمت میکنیم. به سربندش نگاه کردم. نوشته بود "یا امیرالمومنین حیدر" . شیعه در ... نه ... مسلمان در هیچ چارچوبی نمی گنجد. 0 3 عمو حسام 1403/9/23 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 51 مردم نه فریفتهی قدرت میشوند و نه گرفتار هیبت. محبت از دروازههای بزرگ قدرت، دل را فتح نمیکند، بل از پنجرههای کوچک ضریح خدمت متواضعانه گذر میکند، مانند هرم گرما که سیاه زمستان از زیر کرسی مادربزرگ بیرون میزند. 0 1 حسنشونم 1403/8/8 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 14 مومن در هیچ چهارچوبی نمیگنجد 1 11 حسنشونم 1403/8/14 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 289 نفوذ ثروت مثل خودش پرهیاهو است و خود را فریاد میزند، مثل رعد و برق، مثل تگرگ، همه جا را نیز نمیپوشاند، اما نفوذ فقر آرام است، مثل باران، وقتی میفهمی که همه جا خیس شده باشد. 0 3 حسنشونم 1403/8/14 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 301 راستی اگر انقلاب نشده بود، ما چهکاره بودیم؟ 0 6 محمد حسین رمضانی 1402/3/25 داستان سیستان: 10 روز با ره بر رضا امیرخانی 4.3 62 صفحۀ 110 سید علیِ خامنهای، رهبرِ انقلاب، تمامِ هیبت و قدرت و عظمتش در این است که بعد از شنیدنِ نامِ حضرتِ صاحب بگوید روحی لتراب مقدمه فدأ... روحم به فدای خاکِ قدومِ مهدیِ فاطمه باد... جز این اگر باشد که همهی ما ولمعطلیم. این همان حکمتی است که سالها پیش علی معلم دامغانی این گونهاش سروده بود: ای پیر با تو ام ، تو امام زمان نهای اما که گفت با تو که کهفِ امان نهای 0 5