بریدۀ کتاب

دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

به تاکو می گویم روزگاری فکر می کردم باید دنیا را تغییر بدهم، می خواستم جهان و آدم هایش را تغییر بدهم. اما بعد که تجربه ام توی زندگی بیشتر شد، فهمیدم که این نه وظیفه ام است و نه توانش را دارم. پس سعی کردم به اندازه ی خودم اثرگذار باشم. هر چند کوچک، به اندازه ای که بعضی ها حالشان خوب شود و خودشان به فکر تغییر اطرافشان بیفتند.

به تاکو می گویم روزگاری فکر می کردم باید دنیا را تغییر بدهم، می خواستم جهان و آدم هایش را تغییر بدهم. اما بعد که تجربه ام توی زندگی بیشتر شد، فهمیدم که این نه وظیفه ام است و نه توانش را دارم. پس سعی کردم به اندازه ی خودم اثرگذار باشم. هر چند کوچک، به اندازه ای که بعضی ها حالشان خوب شود و خودشان به فکر تغییر اطرافشان بیفتند.

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.