بریدهای از کتاب دیزی دارکر اثر آلیس فینی
1403/9/6
صفحۀ 128
کتاب ها نجاتم دادند؛ من به آنها پناه می بردم و در داستان هایشان زندگی می کردم. آن ها تنها جایی بودند که می توانستم بدوم، برقصم و شنا کنم، بدون ترس از اینکه بیفتم و دیگر نتوانم بلند شوم.
کتاب ها نجاتم دادند؛ من به آنها پناه می بردم و در داستان هایشان زندگی می کردم. آن ها تنها جایی بودند که می توانستم بدوم، برقصم و شنا کنم، بدون ترس از اینکه بیفتم و دیگر نتوانم بلند شوم.
(0/1000)
نظرات
1403/9/8
ولی بنظرم از پایان این کتاب، میشه به عنوان بدترین پایان توی کل کتابا استفاده کرد...!! هروقت بهش فکر میکنم حرص میخورم که چرا خوندمش و چرا نویسنده همچین کاری کرد!
2
0
نرگس عرفانی
1403/9/9
1