بریده‌ای از کتاب ما ایوب نبودیم اثر فاطمه ستوده

سامان

سامان

1403/10/11

بریدۀ کتاب

صفحۀ 65

ما مجبور بودیم جای خودمان باشیم تا بفهمیم این احساس ناامنی و ترس یا آن استیصال و شرم، موهوم و خالی نیستند. نه ترس من با شنیدن جمله‌ی « نترس» از بین می‌رود، نه شرم آن زنی که به لباس زیر نیاز دارد اما از گرفتنش سرباز می‌زند.

ما مجبور بودیم جای خودمان باشیم تا بفهمیم این احساس ناامنی و ترس یا آن استیصال و شرم، موهوم و خالی نیستند. نه ترس من با شنیدن جمله‌ی « نترس» از بین می‌رود، نه شرم آن زنی که به لباس زیر نیاز دارد اما از گرفتنش سرباز می‌زند.

11

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.