بریدۀ کتاب

 هواتو دارم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 102

بعد از سه سال هنوز روی همان حرف روزه خواستگاری بود، می‌گفت: " نمی‌تونم دست زنم رو بگیرم ببرم جایی که خانواده امام حسین علیه السلام رو به اسارت بردن. نمی‌تونم توی جایی مثل کربلا دنبال هتل و آسایش خانوادم باشم، اون وقت پای روضه اسارت عمه زینب سلام الله علیها و حضرت رباب سلام الله علیها هم بشینم."

بعد از سه سال هنوز روی همان حرف روزه خواستگاری بود، می‌گفت: " نمی‌تونم دست زنم رو بگیرم ببرم جایی که خانواده امام حسین علیه السلام رو به اسارت بردن. نمی‌تونم توی جایی مثل کربلا دنبال هتل و آسایش خانوادم باشم، اون وقت پای روضه اسارت عمه زینب سلام الله علیها و حضرت رباب سلام الله علیها هم بشینم."

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.