بریدۀ کتاب
1403/8/16
4.6
17
صفحۀ 262
با خودش گفت: «ابنالرضا کدام شب از خوف پروردگار خواب به چشمانش آمده که این بار هم در خواب باشد؟ چه وقت لذت مناجات را از دست داده که امشب را هم از دست بدهد؟ کدام شب دستان مشکلگشا و کریمانهاش برای رفع حاجات مسلمین به آسمان برنخاسته که امشب نیز برنخیزد؟ چگونه ریسمان بر دستی ببندم که بارها جانم را نجات داده است؟ چگونه در چهرهاش بنگرم که هروقت به اون نگریستهام غم از سرای ویران دلم رخت بربسته و جای خود به شادی و سرور داده است؟»
با خودش گفت: «ابنالرضا کدام شب از خوف پروردگار خواب به چشمانش آمده که این بار هم در خواب باشد؟ چه وقت لذت مناجات را از دست داده که امشب را هم از دست بدهد؟ کدام شب دستان مشکلگشا و کریمانهاش برای رفع حاجات مسلمین به آسمان برنخاسته که امشب نیز برنخیزد؟ چگونه ریسمان بر دستی ببندم که بارها جانم را نجات داده است؟ چگونه در چهرهاش بنگرم که هروقت به اون نگریستهام غم از سرای ویران دلم رخت بربسته و جای خود به شادی و سرور داده است؟»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.