بریده‌ای از کتاب آتش بدون دود کتاب اول: گالان و سولماز اثر نادر ابراهیمی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 190

آنها که نمی‌جویند و نمی‌پرسند و نمی‌شناسند، خیل کوران را مانند، دلبسته‌ی بُن‌عصای بینایی؛ و وای اگر آن بینا، به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست؛ و وای اگر آن به ظاهر بینا، خود در معنای کوری باشد که بُن‌عصای بیگانه‌یی را گرفته باشد...

آنها که نمی‌جویند و نمی‌پرسند و نمی‌شناسند، خیل کوران را مانند، دلبسته‌ی بُن‌عصای بینایی؛ و وای اگر آن بینا، به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست؛ و وای اگر آن به ظاهر بینا، خود در معنای کوری باشد که بُن‌عصای بیگانه‌یی را گرفته باشد...

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.