بریدهای از کتاب حنانه شو ...: داستان های از زبان اشیاء درباره پیامبر (ص) اثر رقیه بابایی
1403/7/6
صفحۀ 75
پیامبرﷺ به طرف منبر میروند. رو به جمعیتِ گریان میگویند: «ای مردم! این نخل خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری وی محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در آغوش نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد». پیامبرﷺ را بر فراز منبر نگاه میکنم؛ چقدر زیبا شدهاند! چون نوری درخشان بر تمام حاضران زمینی و آسمانیِ مسجد میتابند و من دارم از نورشان دوباره جوانه میزنم.
پیامبرﷺ به طرف منبر میروند. رو به جمعیتِ گریان میگویند: «ای مردم! این نخل خشک به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق میکند و از دوری وی محزون میگردد؛ ولی برخی از مردمان باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در آغوش نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمیشد». پیامبرﷺ را بر فراز منبر نگاه میکنم؛ چقدر زیبا شدهاند! چون نوری درخشان بر تمام حاضران زمینی و آسمانیِ مسجد میتابند و من دارم از نورشان دوباره جوانه میزنم.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.