بریدۀ کتاب
1403/1/22
4.0
42
صفحۀ 224
ذهنم مدام مرکز بهداشت ایران و اینجا را با هم مقایسه میکند. در مرکز بهداشت منطقه ما، در اتاق پایش رشد به راهرویی باریک باز میشود که همه مراجعه کنندگان از آنجا رد میشوند. هم زوجهای جوانی که برای آزمایش اعتیاد و کمخونی آمدهاند، هم کاسبهایی که برای مجوز سلامت آزمایش میدهند، هم آنهایی که باید واکسن بزنند و هم آنهایی که کلاس تنظیم خانواده و تغذیه کودک و کارهای دیگر دارند. همیشه وقتی با کالسکه در آن راهروی باریک به انتظار خالی شدن اتاق میایستادم، مزاحم رد شدن افراد میشدم. خودم را دلداری میدهم که باشد چه فرقی میکند. با یک مبل و چند تا اسباب بازی ذهنیت خودت را نسبت به کشورت خراب نکن ولی ذهنیتم وقتی خراب میشود که اخلاق و صبوری و مهربانی بیش از اندازه ماماها با بچهها را میبینم و ناخودآگاه آن را با رفتار خشک و باعجله مامای مرکزمان مقایسه میکنم. آنقدر از هر حرکت و خنده حسین ذوق میکنند که من که مادرش هستم، تا حالا آنقدر ذوق نشان ندادهام!
ذهنم مدام مرکز بهداشت ایران و اینجا را با هم مقایسه میکند. در مرکز بهداشت منطقه ما، در اتاق پایش رشد به راهرویی باریک باز میشود که همه مراجعه کنندگان از آنجا رد میشوند. هم زوجهای جوانی که برای آزمایش اعتیاد و کمخونی آمدهاند، هم کاسبهایی که برای مجوز سلامت آزمایش میدهند، هم آنهایی که باید واکسن بزنند و هم آنهایی که کلاس تنظیم خانواده و تغذیه کودک و کارهای دیگر دارند. همیشه وقتی با کالسکه در آن راهروی باریک به انتظار خالی شدن اتاق میایستادم، مزاحم رد شدن افراد میشدم. خودم را دلداری میدهم که باشد چه فرقی میکند. با یک مبل و چند تا اسباب بازی ذهنیت خودت را نسبت به کشورت خراب نکن ولی ذهنیتم وقتی خراب میشود که اخلاق و صبوری و مهربانی بیش از اندازه ماماها با بچهها را میبینم و ناخودآگاه آن را با رفتار خشک و باعجله مامای مرکزمان مقایسه میکنم. آنقدر از هر حرکت و خنده حسین ذوق میکنند که من که مادرش هستم، تا حالا آنقدر ذوق نشان ندادهام!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.