بریده‌ای از کتاب یادداشتهای زیرزمینی با چهارده تفسیر اثر فیودور داستایفسکی

دریا

دریا

1403/10/10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 71

باشد اما اصلاً من برای چه می‌خواهم بنویسم؟ اگر برای مردم نیست پس می توان همین‌طوری فقط به ذهن بیاورم و دیگر کاغذ سیاه نکنم. بله، روی کاغذ باشکوه‌تر است. در این کار چیزی است که به آدمی تلقین می‌کند: انگاری مخاطبی داری. علاوه بر آن، من واقعاً با نوشتن آرامش پیدا می‌کنم. حالا واقعاً بار خاطرات سنگینی بر دوشم است. این خاطرات را به وضوح به یاد می‌آورم؛ از چند روز پیش آن‌ها را مثل ترنم موسیقی غمگینی مدام در سر دارم. یک موسیقی که از ذهنم بیرون نمی‌رود. با این حال، باید از شرش خلاص شوم. من صدها خاطره نظیر این دارم اما به مرور از این صدها فقط یکی برجسته شده و دارد آزارم می‌دهد. من به دلیلی ایمان دارم که اگر بنویسم، از آن رها می‌شوم. پس چرا امتحان نکنم؟

باشد اما اصلاً من برای چه می‌خواهم بنویسم؟ اگر برای مردم نیست پس می توان همین‌طوری فقط به ذهن بیاورم و دیگر کاغذ سیاه نکنم. بله، روی کاغذ باشکوه‌تر است. در این کار چیزی است که به آدمی تلقین می‌کند: انگاری مخاطبی داری. علاوه بر آن، من واقعاً با نوشتن آرامش پیدا می‌کنم. حالا واقعاً بار خاطرات سنگینی بر دوشم است. این خاطرات را به وضوح به یاد می‌آورم؛ از چند روز پیش آن‌ها را مثل ترنم موسیقی غمگینی مدام در سر دارم. یک موسیقی که از ذهنم بیرون نمی‌رود. با این حال، باید از شرش خلاص شوم. من صدها خاطره نظیر این دارم اما به مرور از این صدها فقط یکی برجسته شده و دارد آزارم می‌دهد. من به دلیلی ایمان دارم که اگر بنویسم، از آن رها می‌شوم. پس چرا امتحان نکنم؟

11

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.