بریدۀ کتاب

SMKazemi

1403/2/27

عملیات احیا: روایت صعود یک مجموعه دانش بنیان به قله دانش و فناوری الکتروموتور
بریدۀ کتاب

صفحۀ 131

سال ۹۳ برای دوره تحقیقاتی دکتری دست زن و بچه ۶ ماهه ام را گرفتم و رفتم کره جنوبی شهر بندری بوسان . آنها از موضوع پایان‌نامه دکتری ام که "شارژ باتری خودرو توسط سیم پیچ الکتروموتور خودرو" بود خوششان آمد و پذیرشم کردند . من هم مشتاق دیدن کارخانه هیوندا سامسونگ و کیا موتور بودم عاشق دیدن اساتید دانشگاه کره مثل پروفسور جین وو آن که فقط توی مقاله‌های مهم الکتروموتور دنیا اسمش برده می‌شد. آنجا بیشتر مردم در خانه‌های ۳۵ تا ۴۰ متری زندگی می‌کردند و من یک خانه ۳۰ متری به ۳۸۰ دلار اجاره کردم. روز بعد رفتم دانشگاه، دانشجوهای چشم بادومی کره‌ای که فهمیدند من ایرانی هستم دستشان را شبیه بدنسازها بالا آوردند و با اشاره بازویشان یک چیزهایی به هم بافتند که من فقط "ایران"ش را فهمیدم. کم کم به زور مترجم فهمیدم ایران را یک کشور مستقل و قدرتمند می‌داند برعکس تایوان که طلبکارانه نگاهشان می‌کردند... در آخرین روزهای دوره استادم پروپوزالم را داد به شرکت هیوندا. اصرار می‌کرد بایستم می‌گفت ماهی ۶۰۰۰ دلار حقوققت می‌دهیم اما از آزمایشگاه مجهز دانشگاه بوسان خداحافظی کردم و برگشتم ایران. تحفه کره جنوبی برای من اولاً زحمت کشی و سخت کاری صبح تا شب مردم و حتی اساتید دانشگاه بود و دوماً مدیریت کار گروهی شان. می‌خواستم مثل کره‌ای‌های یک کار علمی تیمی راه بیندازم با این تفاوت که دیگر می‌گفتم "مرغ ما بهتر از مرغ همسایه است ".

سال ۹۳ برای دوره تحقیقاتی دکتری دست زن و بچه ۶ ماهه ام را گرفتم و رفتم کره جنوبی شهر بندری بوسان . آنها از موضوع پایان‌نامه دکتری ام که "شارژ باتری خودرو توسط سیم پیچ الکتروموتور خودرو" بود خوششان آمد و پذیرشم کردند . من هم مشتاق دیدن کارخانه هیوندا سامسونگ و کیا موتور بودم عاشق دیدن اساتید دانشگاه کره مثل پروفسور جین وو آن که فقط توی مقاله‌های مهم الکتروموتور دنیا اسمش برده می‌شد. آنجا بیشتر مردم در خانه‌های ۳۵ تا ۴۰ متری زندگی می‌کردند و من یک خانه ۳۰ متری به ۳۸۰ دلار اجاره کردم. روز بعد رفتم دانشگاه، دانشجوهای چشم بادومی کره‌ای که فهمیدند من ایرانی هستم دستشان را شبیه بدنسازها بالا آوردند و با اشاره بازویشان یک چیزهایی به هم بافتند که من فقط "ایران"ش را فهمیدم. کم کم به زور مترجم فهمیدم ایران را یک کشور مستقل و قدرتمند می‌داند برعکس تایوان که طلبکارانه نگاهشان می‌کردند... در آخرین روزهای دوره استادم پروپوزالم را داد به شرکت هیوندا. اصرار می‌کرد بایستم می‌گفت ماهی ۶۰۰۰ دلار حقوققت می‌دهیم اما از آزمایشگاه مجهز دانشگاه بوسان خداحافظی کردم و برگشتم ایران. تحفه کره جنوبی برای من اولاً زحمت کشی و سخت کاری صبح تا شب مردم و حتی اساتید دانشگاه بود و دوماً مدیریت کار گروهی شان. می‌خواستم مثل کره‌ای‌های یک کار علمی تیمی راه بیندازم با این تفاوت که دیگر می‌گفتم "مرغ ما بهتر از مرغ همسایه است ".

7

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.