بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 42

به نگاه متعجب ام ایمن لبخند زدم. می دانستم که شاید او حرف های مرا درک نکرده باشد. اما خود بارها از ابوالقاسم شنیده بودم که زهرا را نور دو چشمانش می خواند و می گفت که دخترم فاطمه به درستی سیده ی زنان جهانیان از پیشینیان و آیندگان است. او پاره ی تن من و نور دیده ی من است. او حیات قلب من و روح میان دو جانب بدن من است. او حوریه ای در قالب انسانی است... خدیجه! مادری برای دختری از جنس حوری بهشتی بود.

به نگاه متعجب ام ایمن لبخند زدم. می دانستم که شاید او حرف های مرا درک نکرده باشد. اما خود بارها از ابوالقاسم شنیده بودم که زهرا را نور دو چشمانش می خواند و می گفت که دخترم فاطمه به درستی سیده ی زنان جهانیان از پیشینیان و آیندگان است. او پاره ی تن من و نور دیده ی من است. او حیات قلب من و روح میان دو جانب بدن من است. او حوریه ای در قالب انسانی است... خدیجه! مادری برای دختری از جنس حوری بهشتی بود.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.