بریده‌ای از کتاب چایت را من شیرین می کنم اثر زهرا اسعدبلنددوست

چایت را من شیرین می کنم
بریدۀ کتاب

صفحۀ 74

مادربزرگم همیشه می گفت:(( به درد رویاهات که نخوری، گاهی تو بیست سالگی، گاهی تو چهل سالگی، میری تو کمای زندگی. اون وقته که مجبوری دست بذاری زیر چونه ت و در انتظار بوق ممتد نفس هات، با تیک تاک ساعت همخونی کنی.))

مادربزرگم همیشه می گفت:(( به درد رویاهات که نخوری، گاهی تو بیست سالگی، گاهی تو چهل سالگی، میری تو کمای زندگی. اون وقته که مجبوری دست بذاری زیر چونه ت و در انتظار بوق ممتد نفس هات، با تیک تاک ساعت همخونی کنی.))

14

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.